[ad_1]
زمانی یک جایی خوانده بودم که داستانهای اصلی و پایهای دنیا، همه قبلا گفته شدهاند.
چطور؟
میگویند که تاریخ بشریت خیلی کهن است و در این فاصله دراز، انواع تقابلهای انسانها، رویارویی خیر و شر، دلاوریها و عاشقیها و خیانتها، تعامل انسان با محیط پیرامون، محدودیتهایش، جاهطلبیها و کنجکاویهایش، همه به صورت پایهای در افسانهها و داستانها و منظومهها گفته شدهاند.
فقط ما میآییم و هر چند وفت یک بار پوسته و شخصیتها را عوض میکنیم و دلخوشیم که یک داستان نو ساختهایم!
بازیهای سینمایی فینفسه چیز بدی نیستند. فناوریهای سینمایی پیشرفت میکنند و ما نیازمندیم بسیاری از داستانهای دلچسب را باکیفیت ویدئویی، صوتی و جلوههای ویژه سینمایی بهتر ببینیم. اصلا بد نیست که بازیگران جدید را درگیر اجرای همان داستانها کنیم.
اما موضوع وقتی گیجکننده میشود که هدف بالا مطرح نباشد.
ببینید! هر فیلمی، حتی اگر توسط کارآزمودهترین کارگردانها و فیلمنامهنویسها و نامدارترین هنرپیشهها ساخته شود، ضریب شکستی دارد.
دنیای هنری به شدت مادیشده امروز، اصولا میخواهد این ضریب شکست را به صفر برساند.
برای این کار یک اهرم آنها تبلیغات است. اهرم دیگر افزودن خردهداستانهای جذاب به روایت سینمایی و چنان که افتد و دانی صحنههای برهنگی غیرضروری و نامربوط با داستان اصلی است.
یک ابزار دیگر هم همهپسند کردن فیلم، برای همه اقشار و نژادها و گروههای سنی و حتی افراد با گرایشها جنسی متفاوت است. درست به همین خاطر است که احساس میکنیم در بسیاری از فیلمها و سریالها، شخصیتها کودک، نوجوان یا با گرایشهای متفاوت به نوعی با زور به داستان اصلی اضافه شدهاند.
اما یک کار امتحانپسداده برای کم کردن ضریب شکست ساختن دنبالههای سینمایی یا بازسازی فیلمها است.
دنبالههای سینمایی بسیاری از اوقات از نظر گیشه موفق هستند. اما واقعا خیلی وقتها دیگر داستانی برای روایت کردن ندارند. اما آنقدر کاراکتر جذاب دارند که باز هم تماشاگر را به گیشه میکشند.
اما الان شاید یک دهه یا کمتر باشد که بازسازیهای سینمایی وارد عصر تازهای شدهاند. یک زمانی بعد از چند دهه کلاسیکهای صامت یا کلاسیکهای خیلی قدیمی، با امکانات جدید بازسازی میشدند. برخی از این بازسازیها آنقدر خوب بودند که فیلم اصلی را تحت الشعاع قرار میداد.
اما در دور نوین بازسازیها، در کمال شگفتی با فاصله تنها چند سال و حتی کمتر فیلمهای خیلی موفق و یگانه و عالی، بیتامل بازیسازی میشوند.
یعنی هالیوود میآید و از سینمای اسپانیا و آمریکای مرکزی و جنوبی و فرانسه کپی میکند.
مثال یکی از بازسازیهای عجیب هالییود: فیلم Secret in Their Eyes
در سال ۲۰۰۹ یک فیلم عالی با کارگردانی خوان خوزه کامپانلا با بازی ریکاردو دارین (که من خیلی دوستش دارم) ساخته شد. فیلم از هر نظر عالی بود. ضربآهنگ خوب، روایت خوب، یک رومنس دلچسب و یک چرخش انتهایی دلچسب. امتیاز بالای ۸٫۲ این فیلم گویای کیفیت خوب این فیلم است.
این نوشتههای پیشین ما را از دست ندهید
خوب، طبعا آدم فکر نمیکند به فاصله چند سال هالیوود جرات کند و این فیلم عالی را بازسازی کند. اما این کار اتفاق افتاد و رد سال ۲۰۱۵ فیلمی با همین نام با کارگردانی بیلی ری و یک لشگر هنرپیشه بسیار معروف مانند نیکول کیدمن، جولیا رابرتز، دین نوریس و چیوتل اجیوفور ساخته شد. فیلم اصلا خوب نبود و نمرهای IMDB آن ۶٫۳ بود.
همین جا توصیه میکنم اگر فیلم اصلی را ندیدهاید حتما ببینید. دوبله فارسی خیلی خوبی هم دارد.
بازسازیهای بد خیلی زیاد هستند. یکی از دمدستیترین آنها همین فیلم Upside است که علاوه بر کوین هارت و برایان کرانستون و نیکول کیدمن، گلشیفته فراهانی هم در آن بازی میکند. حتما میدانید که این فیلم بازسازی فیلم فرانسوی بسیار موفق Intouchables است که در سال ۲۰۱۱ ساخته شده بود. باز هم فیلم اصلی آنقدر موفق بود که آدم دلیل بازسازی بیتامل آن را درک نمیکند.
مثال دیگری از یک بازسازی کمیک، این بار در مورد یکی از مشهورترین کلاسیکها دنیا، فیلم پاپیون است. فیلم پاپیون اصلی با آن بازیگری و کارگردانی و فیلمبرداری و مفهوم و موسیقی را مگر میشود تکرار کرد؟!
اما در سال ۲۰۱۷ ما شاهد یک بازسازی دلآزار از روی فیلم اصلی سال ۱۹۷۳ بودیم که آخرش دلیلش را درک نکردم. حالا جالب بود که کشف کردم خیلی از نوجوانهای کنونی اصلا فیلم اصلی را ندیده بودند و از خوبی فیلم جدید میگفتند!
از آن طرف به بالیوود میرسیم، بالیوود هم ید طولایی در بازسازی کلیه فیلمها کلاسیک یا محبوب غربی دارد.
بالیوود اتمسفر خاصی دارد که این کار بازسازی را خیلی راحتتر و سوددهتر میکند:
۱-مخاطبان بالیوود خیلی وقتها فیلمها اصلی را ندیدهاند یا دیدن یک ورژن هندی که در آن هنرپیشههای محبوب خودشان باشند، برای آنها خیلی هیجان دارد.
۲- از نظر تکنیکی بالیوود بسیار قوی است.
۳-سرمایه لازم را هم برای خرید حق بازسازی دارد.
اشتباه نکنید! من اصلا مخالف بالیوود نیستم و بالیوود هم فیلم خوب زیاد دارد.
تازهترین مورد جالب بازسازی بالییودی را اینجا برایتان تعریف میکنم.
من تا حد زیادی از آمیتا باچان خوشم میآید. دیروز دیدم که یک فیلم جدید از او به نمایش گذاشته شده است. اسم این فیلم Badla بود.
امتیاز ۸٫۳ این فیلم هم گویای موفق بودنش بود. فیلم زیرنویس فارسی هم شده بود.
داستان این فیلم هم به نظر جالب میآمد. در سایت داناود نوشته شده بود که:
بادل (آمیتاب باچان) یک وکیل فوق العاده حرفه ای میباشد که اینبار باید در یک پرونده قتل به دختری (تاپسی پانو) که میگوید بی گناه هست کمک کند ولی معمای بزرگی در پیش دارد زیرا قاتل اصلی هیچ ردی از خود بجا نگذاشته است و تمام شواهد علیه وی میباشد…
خب! فیلم را برای دانلود گذاشتم و ۱٫۷ گیگ دانلود کردم. زیرنویس را هم تنگ فایل ویدئویی دانلودی گذاشتم.
فیلم شروع شد. پنج دقیقه از آن گذشت. اما چه چیز میدیدم؟!
فیلم بازسازی یک فیلم اسپانیایی بسیار عالی به نام The Invisible Guest بود که همین دو هفته پیش دوبلهاش را دیده بودم. فیلم البته در سال ۲۰۱۶ ساخته شده بود.
فیلم اصلی بسیار باکیفیت و هیجانانگیز و با چرخشهای داستانی حسابشده بود. وقتی فیلم را میدیدم با خودم میگفتم که ای کاش اصغر فرهادی ما این فیلم را میساخت و چنین فیلمنامه حسابشدهای میداشت!
فیلم هندی را به سرعت جلو زدم. چه میدیدم! فیلم یک کپی تمامعیار بود. فقط جای کاراکتر زن و مرد در آن عوض شده بود. همین!
درست است که بالیوود حق بازسازی را خریده بود. اما ما دوست داریم که اگر بازسازیای میبینیم، شاهد تغییراتی در داستان باشیم.
به هر حال من شخصا میانهای با بازسازیهای «زورکی» که فقط داشتن گیشه موفق را هدف گرفتهاند ندارم.
حالا هالیوود یا بالیوود از نظر تکنیکی مشکلی در بازسازی ندارد. کار وقتی کمیک و مضحک میشود که در سینمای ایران، سرمایهگذارها و کارگردانها قصد به اصطلاح قرض گرفتن داستان یک فیلم و ایرانیزه کردن را میکنند.
ترکیبی از ضعف مزمن ما در فیلمنامهنویسی و نیز تفاوتهای فرهنگی و محدودیتها، باعث میشوند داستان از روال اصلی و ضربآهنگ منطقی خارج شود.
[ad_2]