[ad_1]
سال هاست معده اش درد می کند و هر غذایی را نمی تواند بخورد. اما وقتی حرف از پیش متخصص گوارش رفتن می شود، سر تکان می دهد و می گوید معده ام مشکلی ندارد. همه این دردها مال اعصابمه! شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد به دردهایی مبتلا شده باشید که اغلب علت مشخصی برای آن ها پیدا نمی شود. حتی متخصصان با آزمایش های مختلف هم به نتیجه خاصی نمی رسند و می گویند منشا بیماری شما عصبی است.
افکار و هیجان های آدمی، نحوه واکنش های او را نسبت به اطراف تغییر می دهند. بررسی ها نشان می دهد حدود پنج درصد از بیماری ها مشکلاتی هستند که نمی توان آن ها را با هیچ یک از دانسته های پزشکی توجیه کرد. درواقع بیشتر بیماری ها، تظاهرات جسمانی استرس و فشارهای عصبی و روانی مانند افسردگی، بدخلقی و اضطراب محسوب می شوند که در شرایط مختلف روحی و روانی به وجود می آیند.
به تعبیری دیگر این عوامل ذهنی هستند که باعث بروز علائم برخی بیماری ها می شوند، ولی هیچ نشانه ای از بیماری جسمانی براساس مشاهده و معاینه پزشک متخصص و انواع راه های تشخیصی مانند آندوسکوپی، رادیوگرافی، پرتونگاری، عکس برداری و… وجود ندارد.
کار، کار اعصابه!
بیماری های روان تنی بیماری های جسمی هستند که عوامل روانی در شروع و تشدید آن ها موثر هستند. البته منظور این نیست که فقط علل روانی در به وجود آمدن این اختلالات و عارضه ها دخالت دارند؛ بلکه عوامل دیگری هم دخیل هستند ولی عوامل روانی به صورت فاکتورهای تسریع کننده یا کاتالیزور عمل می کنند.
درواقع به مشکلاتی بیماری روان تنی گفته می شود که با نشانه های بیماری های فیزیکی شروع می شود و جسم را هم درگیر می کند؛ اما منشا اصلی آن ها مشکلات روانی هستند.
به بیان دیگر، بیماری های روان تنی به بیماری های جسمانی گفته می شوند که با منشا اصلی آن ها مشکلات روانی است یا مشکلات روانی باعث تشدید آن ها شده است. شخص بیماری که به دلیل مشکلات روانی گرفتار بیماری های جسمی هم شده است، معمولا با تظاهرات جدی فیزیکی رو به رو می شود و وقتی برای بررسی مشکل به دکتر مراجعه می کند، متخصص نمی تواند هیچ مشکل جدی جسمانی را در او تشخیص دهد و درمان جسمانی مریض هم نمی تواند مشکلات او را برطرف کند.
البته در فرهنگ عامه اغلب برداشت اشتباهی در این خصوص وجود دارد زیرا این واژه برای توصیف افرادی به کار می رود که از دردهای جسمانی شکایت دارند اما علت خاصی برای درد آن ها وجود ندارد و همه مسائل در ذهن آن ها اتفاق می افتد؛ به همین دلیل انجمن های روان پزشکی دنیا اقدام به حذف این واژه و ابداع تشخیص عوامل روان شناختی موثر بر بیماری های جسمی کردند؛ اما در کل، واژه طب «روان تنی» به عنوان یک اصطلاح رایج در بسیاری از کتاب ها و مقالات و پژوهش ها ثبت شده و باقی مانده است.
عوامل شناسایی روان تنی
بیماری های روان تنی در افراد ۲۰ تا ۴۰ سال بیشتر رایج است که البته ژنتیک و سابقه خانوادگی هم می تواند یکی از عوامل اصلی دلایل ابتلا به این گونه بیماری ها باشد. بعضی از ملاک های تشخیص این بیماری عبارت اند از:
• وجود یک بیماری طبی عمومی
• این که بین عوامل موثر در پدید آمدن آن و بیماری طبی رابطه زمانی نزدیکی وجود داشته باشد که بر یکدیگر تاثیر متقابل می گذارند. مثلا پس از یک دوره استرس شغلی یا امتحان مهم و سخت، فرد دچار علائم معده درد می شود یا زخم معده بیمار که در گذشته با دارو کنترل شده است، دوباره عود می کند.
• این عوامل در فرایند درمان بیماری تداخل ایجاد می کنند؛ یعنی باعث نیاز به افزایش مقدار دارو، تغییر نوع دارو یا تغییر در روش درمانی بیمار می شوند.
• این عوامل خطرات بیشتری به فرد تحمیل می کنند. اغلب بعد از افسردگی، رعایت رژیم غذایی توسط بیمار با بی تفاوتی آن جام می شود، مثلا فشار خون بیمار به دلیل مصرف غذاهای پرنمک بیشتر می شود.
عوامل استرس زا معمولا پاسخ های فیزیولوژیکی وابسته به استرس ایجاد می کنند که باعث تسریع یا تشدید علائم بیماری طبی می شوند؛ مانند افزایش فشار خون به دلیل استرس یا ابتلا به زخم معده یا اثناعشر.
بیماری های روان تنی در کودکان و بزرگسالان اغلب به سه صورت بروز می کنند: در نوع نخست، هم اختلال روانشناختی وجود دارد و هم مشکل جسمی. این دو مشکل بر هم تاثیر می گذارند و باعث تشدید یکدیگر می شوند. مثلا اگزماهای پوستی از این نوع بیماری ها هستند؛ طوری که در موقعیت های مختلف و شرایط روانی متفاوت، شدت بیماری فرد هم فرق می کند و شدت و ضعف می یابد.
دومین نوع بروز بیماری، شامل مواردی است که مشکلات روانی، نتیجه مستقیم بیماری جسمی و تاثیرات درمان آن هاست؛ برای مثال افسردگی ناشی از ابتلا به سرطان و تغییرات ظاهری ناشی از آن در این زمینه قرار می گیرد.
سومین نوع بیماری های روان تنی شامل بیماری های روانی هستند که در خلال بیماری ها جسمی خود را نشان می دهند. درواقع عوامل روانی باعث ایجاد بیماری های جسمانی می شوند. برای مثال، با بروز بعضی مشکلات روانی فرد کمتر می خوابد و کمتر به سلامتی خود توجه می کند. در این شرایط به طور طبیعی مشکلات جسمانی او نیز بیشتر بروز پیدا می کنند.
به طور کلی ریشه بیماری های روان تنی «استرس» است. استرس نیز حالتی است که باعث آشفتگی کارکردهای روانشناختی و نیز اختلال در ساختار فیزیولوژیک بهنجار فرد می شود، یعنی می توان گفت تاثیر استرس شامل هر حوزه ای اعم از روان و جسم می شو؛ اعم از واقعی، نمادین یا خیالی که بقای فرد را با خطر و تهدید مواجه می کند. واکنش بدن به استرس شامل ایجاد مجموعه ای از پاسخ هاست که تلاش می کنند تا تاثیر عامل استرس زا را کاهش دهند و تعادل بدن را به حالت اولیه برگردانند.
ارتباط استرس و بیماری های روان تنی
از سال ۱۹۵۹ تاکنون در خصوص سبک های مختلف استرس زای زندگی و تاثیرات آن تحقیقات فراوانی صورت گرفته است که اغلب نتایج نشان می دهند به طور معمول هورمون هایی که هنگام استرس و هیجانات عصبی ترشح می شوند، به مرور زمان بر عروق کرونر قلب تاثیر می گذارند و منجر به مشکلات تنفسی مانند آسم، سرفه های مکرر و بیماری هایی مانند بیماری های دستگاه گوارش و مبیماری های مختلف دیگر مانند انواع سردردها، زخم معده و… می شوند. البته بیماری های روان تنی انواع متعدد دارند و از اختلالات گوارشی مانند یبوست و سندرم روده تحریک پذیر گرفته تا اختلالات قلبی مانند فشار خون و حتی مرگ ناگهانی ناشی از اختلال قلبی و نیز اختلالات تنفسی از جمله تنگی نفس را شامل می شود.
فریدمن و ری روزنمن، متخصصان و جراحان قلبی هستند که داشتن استرس را با میزان احتمال ابتلا به بیماری های قلبی افراد بی ارتباط ندانسته اند. آن ها متوجه شدند افرادی که برای جراحی قلب و برطرف کردن گرفتگی عروق کرونر قلب به آن ها مراجعه می کنند، اغلب صفات شخصیتی مشابهی دارند؛ این افراد معمولا سریع صحبت می کردند، سریع راه می رفتند، تند غذا می خوردند، کم صبر و بلندپرواز بودند و کمال گرایی افراطی داشتند.
آن ها بیش از حد معمول کار می کردند و زندگی پراسترسی داشتند و پرخاشگری و عصبانیت و ناشکیبایی نیز از خصوصیات مهم و شایع در این تیپ های شخصیتی بود. این گونه اشخاص معمولا فرصتی برای توجه به چیزهای زیبا را نداشتند و به مادیات بیش از مسائل عاطفی و کیفیت روابط انسانی بها می دادند؛ هم زمان به چند کار مشغول می شدند و آستانه تحریک پذیری پایینی هم داشتند و…
درمان اختلالات روان تنی
نقش عمده روان پزشکان و پزشکان دیگری که درخصوص بیماران دچار اختلالات روان تنی فعالیت می کنند، واداشتن بیمار برای تغییر رفتار یا سبک زندگی او به گونه ای است که فرایند بهبود را تسهیل کند. این تغییرات اغلب مستلزم تغییر در سبک زندگی (مانند گرفتن مرخصی، رفتن به سفر، ورزش کردن و..) یا تغییر رفتار اختصاصی تر (مانند ترک سیگار، تغذیه سالم و..) است.
درواقع می توان گفت هسته اصی اکثر برنامه های مدیریت استرس را این مهارت ها تشکیل می دهند:
۲- بازسازی شناختی: هدف این روش کمک به بیمار برای آگاه شدن از افکار و باورها و انتظارات غیرانطباقی خود و تغییر آن هاست. به عبارت دیگر دیدن نیمه پر لیوان یا مصداق تغییر در نوع دیدگاه است. مثلا در حین مشاجره با همسر، در همان زمان، نقاط مثبت و موارد حمایت او در مسائل مختلف را هم می توان مدنظر قرار داد.
۳- تمرینات آرام سازی: در طی این تمرینات با تکنیک های تنفس عمیق و منبسط کردن عضلات، هم زمان با پرداختن به تصورات مثبت و تصویرسازی های خوشایند، عمل می کنیم و بدین ترتیب ذهن و روانمان هم زمان با جسممان آرام می شوند.
۴- افزایش مهارت های زندگی: مانند مدیریت زمان، مهارت تاب آوری و صبر و تحمل بیشتر یا افزایش مهارت های حل مسائل و مشکلات پیش آمده در مسیر زندگی.
استرس؛ دلیل اصلی روان تنی
استرس باعث تحریک دستگاه های عصبی، هورمونی، ایمنی و فیزیکی فرد می شود. استرس به طور تدریجی بر شخص تاثیر می گذارد و اثر این عوامل بر بدن به صورت اثر تجمعی است، بنابراین استرس ناشی از هر عامل بر میزان قبلی اضافه می شود و اسرتس فرد را بیشتر می کند. البته استرس ناشی از هر عامل بر میزان قبلی اضافه می شود و استرس فرد را بیشتر می کند.
البته استرس ناخوشایند را «دیسترس» و استرس خوشایند را همان «استرس» می نامند؛ درواقع واکنش بدن به شرایط لذت بخش و شرایط ناخوشایند نیازمند فرایندهای تطابقی در ذهن است.
شکل های مختلف بروز استرس
انواع استرس
به طور کلی می توان گفت سه نوع استرس وجود دارد:
• استرس شیمیایی: منشا این استرس می تواند هوای آلوده، آب نامناسب، مصرف سیگار یا الکل باشد.
• استرس فیزیکی: عوامل اصلی این استرس آلودگی صوتی، تغییرات فشار جوی، ضربه به سر یا بدن و برخورد الکتریسیته به بدن می توانند باشند که معمولا منجر به تغییرات شیمیایی هم می شوند.
واکنش های متفاوت به استرس
افراد معمولا آستانه تحمل استرس متفاوتی دارند. بعضی افراد می توانند به خوبی شرایط استرس زا را مدیریت می کنند، در حالی که دیگران نمی توانند به راحتی با آن کنار بیایند. این موضوع به جنبه های شخصیتی افراد و به ویژه به نوع نگاه آن ها و تفسیرشان از عوامل استرس زا و قدرت تاب آوری و تحمل آن ها بستگی دارد. وقتی شرایط به گونه ای است که میزان استرس از آستانه تحمل فرد فراتر می رود، بعضی عوارض فیزیولوژی یا روان شناختی یا هر دو اتفاق می افتد. این موضوع به میزان و مدت زمان تحمل استرس نیز بستگی دارد.
[ad_2]