[ad_1]
اغلب آدمها معتقدند، بخشیدن تنها راه پشت سر گذاشتن مشکلات و فراموش کردن آسیبهایی است که دیدهایم اما با تمام این اوصاف، گاهی شرایطی پیشرویمان قرار میگیرد که نمیتوانیم به سادگی به این گزینه فکر کنیم. بعضی وقتها آنقدر آسیب میبینیم که دوست نداریم چیزی را فراموش کنیم، دوست نداریم با بخشیدن، زخمی که خوردهایم را نادیده بگیریم. شاید به همین دلیل است که روانشناسان میگویند خشم قویترین سلاح کسانی است که خود را قربانی میبینند؛ برای آنها خشم و میل به ویران کردن طرف مقابل، تنها انگیزه کنار آمدن با مشکلاتی است که قرار است یک عمر در کنارشان زندگی کنند. اما با وجود این خشم شیرین، چرا باز هم دوست داریم ببخشیم، بگذریم و فراموش کنیم؟ چه قربانی یک خیانت زناشویی باشیم، چه قربانی یک تصادف خیابانی که زندگی و تواناییهایمان را زیر و رو میکند و چه آمنه بهرامی باشیم که ۷ سال به انتظار همین انتقام شیرین مینشیند اما میبخشد…
در مقاله صفحه بعد از دیدگاه روانشناسی نکتههایی را پیشنهاد میکنیم که به شما کمک میکند در موقعیتهای دشوار، آسانتر ببخشید یا بخشیده شوید.
به اتفاقی که افتاده فکر کنید
اشتباهاتی که کرده و آزارهایی که به شما رسانده را به یاد بیاورید. سعی نکنید آنها را در یک گوشه از ذهنتان بایگانی کنید و با این توجیه که به آنها فکر نمیکنید، گمان کنید که فراموش شدهاند. به جای این اشتباه، تکتک آن موضوعات را به یاد بیاورید. اشکالی ندارد اگر در این شرایط احساس کنید که آسیب دیدهاید، مورد بیعدالتی قرار گرفتهاید یا حتی اینکه از تهدل احساس رنجیدگی کنید. شما تا بهطور واقعی با این احساسات روبهرو نشوید نمیتوانید او را ببخشید. ممکن است احساسات متناقضی را تجربه کنید. خشم، نفرت، بیپناهی یا بسیاری از احساسات دیگر که پیش از این سراغتان نیامده بودند. مانعشان نشوید، از آنها فرار نکنید و از اینکه انبوهی از احساسات منفی در شما ریشه دواندهاند خجالت نکشید. این اتفاق ممکن است مدتها طول بکشد پس به ذهنتان فرصت دهید که کمی با آنها کلنجار برود و در مدتی طبیعی از پس مهار کردنشان بر بیاید.
از حستان خجالت نکشید
احساسات نهفتهتان را بیرون بکشید. ممکن است به خاطر بیش از حد تلخ بودن این ماجرا احساساتتان به راحتی در دسترستان قرار نداشته باشند. پس با این خیال که همه چیز را فراموش کردهاید از تلاش کردن دست برندارید. سعی کنید هر چه در ذهنتان هست را بیرون بکشید. یک قلم و کاغذ بردارید و تا زمانی که میل به نوشتن دارید بنویسید. با دوستی در مورد آنچه درونتان میگذرد صحبت کنید و اگر فکر میکنید تمایل به صحبت کردن با اطرافیان ندارید سراغ یک مشاور بروید؛ او کسی است که به راحتی میتوانید به او اعتماد کنید و بدون ترس از هر اتفاقی و آنچه آزارتان میدهد را برایش بیان کنید.
نقاب مهربانی را کنار بزنید
اینکه شما یک فرد مهربان باشید از نظر اطرافیانتان ایدهآل است و ممکن است خودتان هم از این موضوع احساس رضایت کنید اما دلیلی ندارد که شما در هر شرایطی به این مهربانی ادامه دهید. اطرافیان شما یا کسی که در زندگی عاطفی شما نقش بازی میکند، باید بدانند که کارهایی که انجام میدهند چه عواقبی دارد و اگر اشتباهی که بارها تکرار کرده را دوباره در حق شما انجام دهند باید با مجازاتش هم روبهرو شوند. سعی نکنید ناراحتی و خشمتان را پشت مهربانی همیشگیتان پنهان کنید و همه چیزهایی که در درونتان میگذرد را پنهان نگه دارید. اگر شریک زندگیتان با رفتارش به شما آسیب زده است، در مورد رفتارش با او صحبت کنید و برایش توضیح دهید که احساس میکنید چقدر ویران شدهاید. به یادش بیاورید که در گذشته همچنین کاری را تکرار کرده بوده و بعد عواقب کارش را برایش روشن کنید. حالا این شما هستید که باید راه بخشش را مشخص کنید.
تند نروید
مسئولیت این احساسات را بهعهده بگیرید و سعی کنید برای بیرون ریختنشان راههایی را بروید که میتوانید مسئولیتشان را قبول کنید. فکر نکنید که به بهانه این خشم مهار نشدنی، هرکاری که انجام دهید قابل پذیرش و بخشش است.
اگر شما به خاطر آسیبی که دیدهاید زجر میکشید، هرگز آن را با آسیبزدن به دیگران تلافی نکنید.
آیا ارزش بخشیدن دارد؟
به طرف مقابلتان فکر کنید. چقدر برایتان ارزش دارد یا بهتر است بگوییم پیش از این اتفاق چقدر برایتان ارزش داشته است؟ حالا باید به آنچه بر شما گذشته است فکر کنید. آیا هنوز هم میزان ارزش او از بدی که در حق شما کرده است بیشتر است؟ آیا او استحقاق این را دارد که یک شانس دوباره دریافت کند. اگر میخواهید این شانس را به او بدهید بهتر است قبل از آن مفصل باهم صحبت کرده و به او گوشزد کنید که این بخشش به معنای فراموش کردن همه چیز و یک شروع بیعیب و نقص نیست بلکه یک شانس دیگر و در واقع یک دوره آزمایشی است.
سهم خودتان چقدر بوده است؟
از چشم کسی که به شما آسیب زده به این ماجرا نگاه کنید. همیشه خودتان را در یک حاشیه مقدس نبینید و فکر نکنید که هیچ تقصیری در این اتفاق نداشتهاید. چه رفتارهایی از شما او را به سمت این ماجرا هل داده؟ چه زمانهایی میتوانستید متوقفش کنید و نکردهاید؟ چطور میتوانستید از خودتان بیشتر محافظت کنید یا اینکه فرد مقابل شما چه ویژگیهای روانی داشته که بهتر بود آنها را بهعنوان یک زنگ خطر حس کنید اما نکردهاید.
چطور میتوانید بگذرید؟
اگر میتوانید بعد از این بخشش باز هم او را در حواشی زندگیتان یا حتی مسیر اصلی زندگی خود ببینید، به چه تعهدهایی برای این بخشش نیاز دارید؟ اگر برای بخشیدنش نیاز دارید که کاری در حقتان بکند و دلتان را به دست بیاورد، برای خواستنش درنگ نکنید. نیازی نیست در همان لحظه عذرخواهی کردنش بخشیدن را وظیفه خود بدانید بلکه باید به ذهن و دلتان زمان بدهید و بگذارید روان آسیبدیدهتان با گذشت زمان ترمیم شود. کارهایی که دوست دارید در این دوره برزخی برای آرام شدنتان انجام دهد را از او بخواهید؛ بعد از همه این اتفاقات است که میتوانید از قدرتتان در تمام کردن این آزار ذهنی و بخششتان لذت ببرید. اگر تصمیم دارید او را ببخشید، انتظار دارید پیش از این کار او چه قدمهایی بردارد؟ در این مورد با هم توافق کنید و کاملا جدی و صریح آنچه را که میخواهید مطرح کنید. قبل از این تصمیم خوب فکر کنید تا بعد از ادا کردن دینش دیگر نشانی از خشم و کینه در شما باقی نماند. یادتان نرود که چنین خط و نشانی را تنها باید در مورد اشتباهات جدی و تکرار خطاهای گذشته بکشید.
[ad_2]