[ad_1]
عواطف اهمیت زیادی دارند؛ نه فقط به واسطه ایجاد احساسات خوشایند یا ناخوشایند! بلکه همین احساسات هستند که چگونگی رفتار ما را مشخص میکنند. عواطف بر خلاف رفتار، در معرض کنترل سایرین نیستند؛ نه شما قادر به کنترل عواطف دیگران هستید و نه دیگران میتوانند عواطف شما را کنترل کنند و به بیانی دیگر، احساسات شما فقط متعلق به شماست. البته دیگران هم میتوانند حداکثر کوشش خود را برای تاثیر روی احساسات شما انجام دهند اما فقط و فقط شما میتوانید انتخاب کنید که این تاثیرات اعمال شود یا نه! در یک طبقهبندی کلی، احساسات را میتوان به ۲ گروه تقسیم کرد:
احساساتی که به شما کمک میکنند، عملکرد موثرتری داشته باشید داشتن سطح مناسبی از اضطراب است که عملکرد را ارتقا میبخشد و در نتیجه، بهتر از زمانی که بهصورت معمول و عادی به مسائل نظر دارید، اقدام میکنید.
احساساتی که موجب میشوند عملکرد موثر شما پایینتر از سطح توانمندی شما باشد، احساساتی مانند خشم، دلواپسی و احساس گناه هستند که غالبا مانع عملکرد موثر میشوند. در ضمن مادامی که این حالات در شما وجود دارد، احساس ناخوشایندی خواهید داشت. واضح است احساساتی که موجب ارتقای عملکرد میشوند، مطلوب و لذتبخش هستند، در مقابل احساساتی که باعث افت عملکرد میشوند، هم ناخواسته و هم ناخوشایند هستند.
پرسشنامه این مطلب به این منظور طراحی شده که شما با استفاده ازآن، شاید برای نخستین باردر مورد عواطف و احساسات خود فکر کنید. گرچه عواطف تاثیرات وسیع و عمیقی بر رفتار شما دارند اما یقینا در مقام عمل، بسیار مورد بیتوجهی قرار میگیرند. فهرست باورهای داده شده را مطالعه کنید و در کنار عبارتهایی که به آنها اعتقاد دارید، علامت «√» را انتخاب کرده و در کنار عبارتهایی که به آنها معتقد نیستید، علامت «X» را برای خود درنظر بگیرید. در نهایت صداقت پاسخ دهید و با خودتان روراست باشید تا در نهایت بتوانید شناخت خوبی از خود به دست آورید.
احساسات ناخواسته، چنان رفتار شما را مختل میکنند که عملکرد موثر نخواهید داشت. این احساسات غالبا ناخوشایند هم هستند. زمانهایی فاقد عملکرد موثر هستید که:
۱- در مواجهه با مردم، کمحوصلهاید.
۲- با همکارانتان نمیتوانید صریح و روشن صحبت کنید، حتی اگر تمایل به این کار داشته باشید.
۳- نمیتوانید برای کار روی یک پروژه تمرکز داشته باشید، هر چند به آن علاقهمند هم باشید.
۴- بیقرار و اندوهگین هستید.
۵- نمیتوانید در بعضی فعالیتهای لذتبخش شرکت کنید زیرا بهگونهای فزاینده احساس میکنید باید در حال کار باشید.
۶- نمیتوانید خودتان را به کسی که به شما مراجعه میکند، معرفی کنید.
۷- خشمتان شما را از تفکر روشن باز میدارد.
۸- نمیتوانید خواب راحتی داشته باشید، زیرا موضوعی شما را آزار میدهد.
۹- وقتی عصبی میشوید، شدتش به حدی است که زبانتان بند میآید.
چه نمره ای می گیرید؟
حالا با توجه به علامتهایی که انتخاب کردهاید، امتیازهای √ وXتان را جمع بزنید و نتیجه را در ادامه ببینید.
عالی است! باورهایی دارید که به شما در مدیریت عواطف و هیجانها کمک میکند.
خیلی خوب است، برای شما مدیریت کردن عواطفتان کار سختی نیست.
متوسط! برای مدیریت کردن عواطفتان باید برخی از باورهایتان را تعدیل و اصلاح کنید.
برای اینکه به مرحله آمادگی برای مدیریت عواطف خود برسید، نیازمند بازنگری در بسیاری از عواطفتان هستید.
پس برای پیشگیری (نه سرکوب! پیشگیری واقعی)از احساسات ناخواسته و عملکرد غیرموثر چه میتوان کرد؟
۲ گزینه برای پیشگیری از احساسات ناخواسته دارید:
- گزینه اول: تغییر موقعیت
از آنجا که زنجیره با یک رویداد یا عامل بیرونی آغاز میشود، یک گزینه آن است که موقعیتهایی را که موجب بر انگیختن احساسات غیرموثر در شما میشود، مشخص کرده و از این موقعیتها اجتناب کنید یا آنها را تغییر دهید. مشکل کار این است که غالبا اجتناب از موقعیتها، امکانپذیر نیست. بهتر است مستقیما با موقعیتها مواجه شوید و رفتار خود را کنترل کنید.
- گزینه دوم: تغییر افکار
پیشنهاد گزینه دوم عبارت است از جایگزین کردن آگاهانه افکاری که منجر به بروز احساسات غیرموثر میشوند، با افکار دیگری که حاوی چنین پیامدی نیستند. هر احساسی همیشه از سوی یک فکر پشتیبانی میشود و از آنجا که ما توانایی کنترل افکارمان را داریم، تفکر، امیدوارانهترین روش برای پیشگیری از احساسات غیرموثر است. افکاری که مخرب هستند و باعث بروز عواطف ناخواسته میشوند، ویژگیهای خاصی دارند.
این افکار موقعیت را مبالغهآمیز جلوه میدهند، بهنحوی که شما به رویدادهای نامطلوب فکر میکنید؛ برای مثال «اگر پاسخ سوال را ندانم، افتضاح میشود!»، «اگر طرح ما موفق نشود، فاجعه رخ میدهد». باورهای تعصبی و مملو از عبارات آمرانه مثل باید، حتما و الزاما هم از جمله دیگر افکار مخرب هستند. مثلا اینکه «مردم باید همیشه مودب باشند»، «همه چیز باید سر جای خودش باشد» یا اینکه «من باید مورد پذیرش دیگران قرار گیرم».
همچنین نباید تاثیر باورهایی که توام با لجاجت و یکدندگی هستند و هنگامی که در شرایط خاصی برانگیخته میشوند، مرتبا و بارها و بارها خود را تکرار میکنند را دست کم گرفت. افکاری که چنین ویژگیهایی دارند، عادتساز هستند و مشکل افکار و باورهایی از این قبیل، غیرواقعی بودن آنهاست. هیچ اتفاقی بهخودی خود فاجعهآمیز نیست مگر اینکه به افکارتان اجازه دهید شما را مغلوب خود کنند. برای نجات خود، سعی کنید افکارتان را طوری تغییر دهید که باورهایتان واقع بینانهتر شود. اگر افکار و باورهای شما با واقعیتها سازگارتر شود، کمتر در معرض عواطف ناخواسته قرار خواهید گرفت. در این حالت، کمتر دچار تغییرات عاطفی میشوید. بهطور کلی اگر یاد بگیرید در چه مواقعی عواطف خاصی را بروز بدهید مدیریت عواطف برایتان آسانتر خواهد بود همان طور که شما طرز عمل و رفتار خود را انتخاب میکنید، عواطف خود را هم انتخاب میکنید.
[ad_2]