این مسئله که آیا زیست آلی در جای دیگری از جهان وجود دارد و اینکه آیا ممکن است تمدن ماورای زمینی وجود داشته باشد، موضوع مهمی برای دانشمندان و عموم مردم بودهاست. با وجود چنین واقعیتی که هیچ موجود زندهای در خارج از سیاره زمین کشف نشده است، علوم طبیعی جدید به قدری پیشرفت نمودهاند که اکنون میتوان این مسئله را بر مبنای علمی استواری بنیان نهاد. پژوهشهایی در این مورد به وسیله دانشمندانی که در بسیاری از زمینهها فعالیت دارند، در دست اجرا است.
به نظر شما بزرگترین و مهمترین پرسش جهان دانش در حال حاضر چه میباشد؟ آیا بزرگترین سوال یافتن پاسخی برای منشأ و سرآغاز اندیشه و شعور است؟ و یا اینکه چگونه میشود فرضیه نسبیت عام را با نظریه کوانتومی در هم آمیخت و جهان را به گونه جدیدی تفسیر کرد؟ اینها پرسشهای مهم و سرنوشتسازی هستند که بشر با یافتن پاسخ آنها قدمی بزرگ به جلو بر خواهد داشت اما مهمترین و بزرگترین سوالی که امروزه ذهن ما را به خود مشغول داشته این است که آیا کسی آن بیرون، در فضای بیانتها زندگی میکند؟
به عقیده نگارنده درک این موضوع که واقعاً زندگی چیست، چگونه آغاز شده و هیجان انگیزتر از همه یافتن جانداری در فراسوی مرزهای امن سیاره آبیمان، مهمترین چالش پیش روی بشر در این روزگاران است. یافتن زندگی فرازمینی حتماً بزرگترین کشف تمام تاریخ بشریت خواهد بود که همه پایههای زندگی ما را به شدت خواهد لرزاند. چنین تحقیقات شگفتانگیز و مهیجی قطعاً از حمایت خوب افکار عمومی برخوردار خواهد بود و بنابراین انتظار میرود آژانسهای فضایی در کشورهای مختلف صاحب قدرت فضایی، سرمایهگزاری خوبی روی این موضوع انجام دهند. اما متاسفانه واقعیت چیز دیگری است.
آژانس فضایی اروپا و ناسا هر دو برنامههایی برای سفرهای جاری و طرحهای آینده جهت کاوشهای روباتیک در سطح سیاره سرخ، مریخ و یا بهرام پارسی زبانان، دارند. این کاوشها بیشتر به منظور یافتن شرایط ایدهآل برای زندگی از نوعی که ما در زمین میشناسیم، انجام میشود. در صورتی که انتظار میرود تحقیقات مستقیماً بر روی یافتن حیات فرازمینی و ارگانیزمهای زنده متمرکز گردد. با این همه حتی همین مأموریتها نیز بودجه و پشتیبانی لازمی را که استحقاقش را دارند، دربافت نمیکنند. به علاوه به نظر میرسد ناسا بیشتر از آنچه نگران کار و برنامه برای یافتن بیگانگان فضایی باشد، دلواپس ارائه نمایش خوبی از همت بالای خود در این زمینه است.
انسان امروز به عنوان یک انسان مدرن و پیشرفته به این درک از هستی رسیده است که ما در جهان تنها نیستیم.. حداقل ذهن ریاضی انسان با یک دو دو تا چهارتای ساده میتواند بفهمد احتمال وجود حیات فرازمینی زیاد است .
در یکی دو قرن اخیر این سوال که ایا ما در جهان تنها هستیم یا خیر …ذهن انسان را مشغول به خود کرده است .
دانشمندان زیادی در این باره نظراتی داده اند .
برای باز کردن این موضع ما میدانیم که در منظومه شمسی هستیم که ستاره میزبان ما خورشید است
در این منظومه سیاره ما یک سیاره خاص هست و همه گزینه های حیات را دارا میباشد .
اما در کل ما در کهکشانی به نام راه شیری هستیم … و خورشید ما یکی از تقریبا ۲۵۰ میلیارد ستاره موجود در این کهکشان میباشد … حال فرض کنیم نیمی از این ستاره ها هیچ …نیمی دیگر از این ستاره ها دارای سیاره میزبان حیات باشند تصور کنید چند تمدن ممکن است وجود داشته باشد !!!!
اما نکته اینجاست. بر اساس آخرین یافته ها، خوشه کهکشانی در فاصله ۱۲٫۹۱ میلیارد سال نوری دورتر از زمین شناسایی شده است.
آیا می توانید وسعت کیهان را تصور کنید؟
یعنی اگر روزگاری انسان به تکنولوژی فوق پیشرفته ای دست یابد که بواسطه آن بتواند با سرعت نور (یعنی حد نهایی سرعت در کیهان) حرکت نماید، باز هم زمانی نزدیک به ۱۳ میلیارد سال طول خواهد کشید تا به این کهکشان برسیم.
آیا براستی فکر می کنید که در کیهانی با این عظمت، زمین تنها نقطه حیات است؟!
در منظومه خورشیدی غیر از زمین سه گزینه وجود دارد که احتمال پیدایش حیات بر روی آنها بررسی میشود. میتوانیم با اطمینان بگوییم زیست در بهرام (مریخ)، یکی از ماههای مشتری ویکی از ماههای کیوان میتواند پدید بیاید.
پس احتمال این که در جای دیگری از منظومه شمسی هم بتواند شکل بگیرد صفر نیست.
چنانچه شواهد حاکی از آن است که در زمانی دوردست در مریخ حیاتی ابتدایی وجود داشته و اکنون ممکن است در قمر اروپا ایجاد شده باشد و در آیندهای دور هم احتمال ایجاد آن بر تیتان وجود دارد، پس باید امیدوار باشیم که ما در این کیهان تنها نخواهیم بود.
بسیاری از دانشمندان با این موضوع که علائم حیات در هیچ جا کشف نشده پس ممکنه حیاتی وجود نداشته باشد و هنوز ما در صدد ان هستیم اما من به شما میگویم حیات لزوما اون چیزی نیست که ما فکر میکنیم و درک میکنیم …ما احتیاج به اکسیژن داریم و شرایط جوی مناسب ..اب و هوا و دما و…. اما ایا موجودی دیگر لزوما به اینها احتیاج دارد ؟؟؟ ایا یک موجود فرازمینی حتما اکسیژن مصرف میکند.
یک مثال ساده: یک ماهی قرمز درون یک تنگ اب تمام درکش از زندگی و دنیا همان تنگ اب است اما براستی ایا زندگی او همان هست ؟؟ ایا دریایی نیست ؟؟؟ بیرون از تنگ او چه ؟ ما که بیرون از تنگ اب هستیم میتوانیم این را درک کنیم …حال خود را جای ان ماهی بگذاریم اگر قرار باشد تفکرات ما مانند ان باشد هستی خود و جهان را خلاصه در زمین و منظومه شمسی میبینیم !!! و این خوب نیست … ذهن ها باید ری استارت شود و دیدها بازتر
خوب در مورد وجود حیات فرازمینی افراد زیادی نظریاتی دادند و اثباتهایی کردند که به بررسی بعضی از آنها میپردازیم.
آیا براستی موجودات فضایی وجود دارند؟ در واقع جواب این سوال آنقدر ها سخت نیست! کافی است تا نگاهی دقیق تر به اطراف خود بیاندازید. آنها را خواهید دید. شما یکی از آنها هستید… بالغ بر میلیون ها گونه مختلف جانوری و ارگانیسم زنده بر روی زمین وجود دارد. اینها موجوداتی هستند بر سیاره کوچکی به نام زمین، و در گوشه ای از کیهان. اینها همان موجودات فضایی هستند. پس اگر به دنبال بیگانگان فضایی خارج از زمین می گردید شاید بهتر باشد تا سوال اول را به گونه بهتری بیان نماییم.” آیا حیات در خارج از زمین وجود دارد؟” با اینکه هنوز مدارک عینی اثبات این موضوع وجود ندارد اما جواب این سوال هم آنقدرها سخت نیست: ” اینطور به نظر می رسد”.
مادراین تحقیق بااستفادهاز بررسیها ویافته های محققان تا کنون سعی میکنیم به سوالات پیرامون موجودات فرازمینی پاسخی مناسب دهیم ،اینکه اصولا” میتوان اثری از حیات در منظومه شمسی یافت یا نه؟
-آیا باید به دنبال حیات در سایر کرات در کل کیهان باشیم؟
-چگونه حیاتی را باید جستجو کنیم؟
-آیا میتوانیم مانند کره خاکی حیات گیاهی یا حیوانی را در جای دیگری از فضا تجربه کنیم یا باید بدنبال موجودات تک سلولی باشیم؟
-در صورت وجود موجودات زنده در سایر کرات کیهان ، این موجودات چقدر پیشرفته ومتمدن هستند؟
-آیا آنها نیز مانند ما برای بقا به آب و اکسیژن نیاز دارند یا نه ممکن است آنچه سبب مرگ ما میشود برای آنها حیاتی باشد؟…
وهزاران سوال دیگر که ما بدنبال جواب برای آنها هستیم
ذرات بنیادی
به کوچکترین ذرات تشکیل دهنده ی جهان ذرات بنیادی می گویند. ذرات بنیادی در واقع سنگ بناهای این جهان اند. این ذرات به چند گروه مختلف تقسیم می شوند و میتوانند با هم برهم کنش داشته و در واقع بر هم کنش بین این ذرات است که اتفاقات فیزیکی دنیای ما را شکل می دهند.
ذرات بنیادی بر اساس ویژگی های آماری به دو گروه بوزون ها و فرمیون ها تقسیم می شوند که فرمیون ها خود به دو دسته ی کوارکها و لپتون ها تقسیم می شوند. برای مثال الکترون یک لپتون است.
جهان، بزرگترین مجموعه ممکن است که از ذرات بنیادی شکل یافته است. این ذرات توسط نیروهای گرانشی، الکترومغناطیسی و هستهای به هم پیوند یافتهاند. سلسله مراتب ساختمانی آن در فضا (از هستههای اتم گرفته تا ابر کهکشانها) و سیر تکاملی آن (از گوی آتشین تا اشکال کنونی) توسط ویژگیهای ذرات بنیادی و برهم کنش آنها اداره میشود. بنابراین، تشریح ساختمان جهان و تکامل آن بر اساس خواص و برهمکنش ذرات بنیادی صورت میگیرد.
ماده جهان از ذرات بنیادی تشکیل شده است. اجسام، بدن انسان، ستارگان و … سیستمهایی متشکل از ذرات بنیادی هستند که از نظر تعداد و نحوه جفت و جور شدن با هم تفاوت دارند. بنابراین، وجود ذرات بنیادی باید در تمام پدیدههای جهان ملموس باشد. فیزیک ذرات بنیادی درک عمیقتر و دید بالایی را در مورد ساختمان و تکامل اجسام منفرد مانند اتمها، مولکولها، بلورها، صخرهها، سیارات، ستارگان، منظومههای ستاره ای و کل جهان ارائه میدهد. برای همین مطالعه ذرات بنیادی برای فیزیک معاصر و بخصوص اختر فیزیک و کیهان شناسی اهمیت اساسی دارد. نکته: ذرات بنیادی دیده نمی شوند.
آمینواسید
پروتئینها ملکولهای پلیمری هستند که از کنار هم قرار گرفتن آمینواسیدها تشکیل میشوند، در واقع آمینواسیدها نقش مونومر را برای آنها دارند.
خوب به زبان سادهتر یعنی اینکه اگر پروتئین را یک دیوار آجری در نظر بگیریم، آمینواسیدها آجرهای تشکیلدهنده این دیوار هستند. حالا دیواری را فرض کنید که از چندتایی آجر مختلف که هر کدام شکل و اندازه و رنگ مختلفی دارد، ساخته شده باشند. به نظر شما چند دیوار مختلف میتوان با این آجرها ساخت؟ واضح است که چیدمانهای مختلف آجرها، شکلهای گوناگونی از دیوار را ایجاد میکنند. همین اتفاق در ساختمان پروتئینها نیز روی میدهد. کل حیات در کره زمین از۲۰ ملکول آمینواسید پایهای ساخته شده است که توسط آنها پروتئینهایی که عملکردهای مختلف زیستی دارند ساخته شدهاند.
پیدایش حیات در زمین
عده ای از دانشمندان عقیده دارند که موجودات زنده روی زمین از سیاره دیگری به زمین آمده اند. به عقیده برخی از آنها طی میلیاردها سال پیش شهاب سنگی که حاوی موجودات تک سلولی بود با سطح زمین برخورد کرد و این موجودات تک سلولی از آن پس زمین را به عنوان خانه خود انتخاب کردند. این سلول ها در آغاز اقیانوس های نخستین را محیط امنی در برابر پرتوهای شدید خورشیدی برای خود یافتند. به این ترتیب زمین تبدیل به سیاره حیات شد. بعدها از این موجودات تک سلولی حیات چند سلولی تکوین یافت و در حدود ۵۰۰ میلیون سال پیش حیات بر سطح خشکی های زمین نیز گسترش یافت زیرا که در این بین یک لایه هوا یعنی لایه اوزون در جو زمین به وجود آمده بود که موجودات خشکی زی را در برابر پرتوهای خطرناک خورشید محافظت می کرد.در این باره به ۴ اصل زیست شناسی باید توجه نمود:
اصل یکم: همه موجودات زنده به اتفاق همه زیست شناسان در حرارت مخصوصی زندگی می کنند؛ چنانچه اگر درجه حرارت محیط زندگی آنها از صد درجه حرارت سانتی گراد بگذرد، امکان حیات، برای نود و نه درصد از این موجودات زنده باقی نمی ماند. به عقیده بعضی از زیست شناسان، پاره ای از میکروبها، در صد درجه حرارت سانتی گراد مقاومت خود را حفظ می کنند. ولی در درجه های صد و دویست محکوم به مرگ قطعی خواهند بود. این اصل علمی که هر موجود زنده ای نمی تواند در درجه حرارت دویست، زنده بماند مورد اتفاق همه دانشوران زیست شناس می باشد.
اصل دوم: آخرین فرضیه در پیدایش کره زمین که هنوز خلاف آن ثابت نشده است و مورد قبول همه مراکز علمی جهان می باشد فرضیه لاپلاس است. این نظریه می گوید زمین و دیگر سیارات از کره خورشید، جدا شده است. به عقیده لاپلاس، کره زمین و همه سیارات خورشید و اقمار آن، جزئی از خورشید بوده اند و به صورت کره آتشینی می سوختند سپس زمین از خورشید جدا شده و در گوشه ای از فضا قرار گرفته است. پس با حرکت دورانی خود، به سردی گرائیده است و پس از گذشت سالیانی دراز، پوسته نازکی، از آن، برای حیات و زندگی موجودات در سطح آن آماده شده است.
اصل سوم: درجه حرارت خارجی خورشید، یازده هزار درجه حرارت فارنهایت است ولی تاکنون، دانشمندان به مقدار درجه حرارت داخلی آن پی نبرده اند.
اصل چهارم: در زیست شناسی ثابت شده که هر موجود زنده ای بایستی از موجودی زنده پدید آید. زیرا موجودی که سلول یا ویروس حیاتی ندارد، نمی تواند برای موجودی زنده، مبدأ قرار گیرد. این اصل نیز نزد فلسفه مسلم است که فاقد شیء معطی شیء نخواهد بود. فطرت انسانی نیز بدین اصل پایبند می باشد و یک شاعر، فطرت انسان را به زبان آورده است:
ذات نایافته از هستی بخش دانشنامه علمی توتیادانشنامه علمی توتیادانشنامه علمی توتیا نتواند بشود هستی بخش
پاره ابری که بود زآب تهی دانشنامه علمی توتیادانشنامه علمی توتیادانشنامه علمی توتیا ناید از وی صفت آبدهی
زیست شناسی می گوید: موجود بی روح، هرگز به صورت نباتات یا حیوان و یا انسان، درنمی آید و هر زنده ای را شاخه ای از زنده ای دیگر می داند. نتیجه این چهار اصل این است که ازلیت حیات در زمین و منظومه شمسی محال می باشد. چون محال است که ماده در یازده هزار درجه حرارت فارنهایت زیست کند. اکنون این پرسش پیش می آید. زندگی و حیات، در کره زمین، از کجا پیدا شده است؟ تنها پاسخی که برای پرسش می باشد و عقل سالم آن را می پذیرد اینست که موجودی بسیار دانا و بسیار توانا، تخم حیات و زندگی را پاشید و زندگانی را ایجاد کرد و مردگانی را زنده کرد.
شرط وجود حیات فرازمینی
بدیهی است هنگامی که سیارات از گاز و گرد و غبار ایجاد میشوند، مولکولهای آلی موجود در این ماده نابود میشوند. یعنی آنکه برای ظاهر شدن موجودات زنده در یک سیاره لازمست که ابتدا، ترکیبات پیش حیاتی در همان کره به وجود آید. به نظر میآید که حتی پخش گسترده مولکولهای آلی در فضای بین ستارهای نمیتواند پیدایش حیات آلی را در سیاراتی مانند زمین تضمین نماید، حتی پیشگویی در این باره که حیات بتواند در اجسام فضایی دیگر ظاهر گردد، مشکل است. زیرا علم هنوز نمیتواند توضیح دهد که چگونه فرآیند حیرت انگیز تشکیل و سازمان یافتگی خود به خود ماده، صورت میگیرد.
تمدن فرازمینی
بنا بر عقیده اخترفیزیکدان بلندپایه شوروی سابق ایوسیف شکلوفسکی (Iosif Shklovsky) شاید بتوان تصور نمود که تمدن زمینی در کهکشان ما و حتی در ابرکهکشان منحصر بفرد باشد. استدلال او چنین است: اگر فرض کنیم که تمدنهای بسیاری در جهان موجود هستند. در آن صورت آنها به دلیل اینکه طبیعتا دارای تکامل یکسانی نیستند، باید دارای امکانات علمی و فنی متفاوتی باشند. به بیان دیگر باید تمدنهایی عقب ماندهتر و پیشرفتهتر از ما وجود داشته باشد. به ویژه بایدحداقل چند تمدن بسیار پیشرفته یافت شود که بتواند انرژیهای معادل انرژی کهکشانهایشان را مهار کنندمیزان فعالیت علمی چنین تمدنهایی به اندازهای است که زمینیها نمیتوانند از آنها بیخبر باشند. ولی از آنجا که زمینیها نتوانستهاند نشانههایی از اینگونه فعالیتها را کشف نمایند، بنابراین چنین تمدنهایی وجود ندارد و اگر چنین تمدنهایی وجود ندارد، بطور کلی امکان موجودیت تمدنهای فرازمینی از بین میرود. زیرا در غیر اینصورت باید برخی از این تمدنها به تمدنهای بسیار پیشرفته تبدیل شود. علل کشف نشدن موجود فرازمینی دانشمندان دیگر بر این عقیده دارند که علت کشف نشدن تمدنهای دیگر این نیست که آنها وجود ندارند، بلکه این مسئله دلایل دیگری دارد. وسولد تروئیتسکی (Vsevold Troitsky)عنصر وابسته فرهنگستان علوم شوروی سابق فرضیهای را به شرح زیر پیشنهاد نموده است: مدل جهان داغ در حال انبساط، اولین مرحله تکامل را به نحوی مجسم میسازد که هیچ ستاره، سیاره و حتی مولکول و یا اتم وجود نداشته است (پیدایش جهان). تمام اینها پس از گذشت مدتی طولانی ایجاد شدند. بنابراین شرایط ضروری برای پیدایش موجودات زنده در مرحله خاصی از تاریخ جهان تکمیل گردد. طبق فرضیه تروئیتسکی پس از آن حیات عملا بطور همزمان در اجسام فضایی مختلف به وجود آمد. مفهوم این مطلب آنست که هیچ تمدنی پیشرفتهتر از تمدن زمینی وجود ندارد. به همین دلیل ما نمیتوانیم اثری از آنها پیدا کنیم.
آیا موجودات فرازمینی از زمین دیدار کرده اند؟
امکان دارد موجودات فرازمینی هزاران سال پیش از سیاره ما دیدار و با پیشنیان ما صحبت کرده باشند. بدیهی است که نیاکان ما در آن زمان نه چیز زیادی درباره عالم می دانستند و نه درک و فهمی از یک فناوری بسیار پیشرفته داشتند به این ترتیب آنها شاید این بیگانگان نیرومند را به عنوان خدایان خویش می انگاشتند این مسئله است که حداقل نویسنده سوئیسی اریک فون دنیکن از دهها سال پیش در نوشته های خود ادعا کرده است.
نخستین کتابش در این باره که در سال ۱۹۶۸ انتشار یافت به یک باره او را مشهور کرد نام کتاب او «خاطراتی درباره آینده» بود. در این کتاب ادعا کرد که بسیاری از چیزهایی را که در باستان شناسی اسرار آمیز و معماگونه جلوه می کند در واقع توصیف نمایش ناشیانه وقایع و حوادثی اند که در زمان اجداد و نیاکان ما اتفاق افتاده و برای آن ها درک ناشدنی و نامفهوم بوده اند. دنیکن پس از آن کتاب های فراوانی در زمینه های مشابه نوشت. او انبوهی از اسناد و مدارک و شواهدی را برای ادعاهای خود مطرح کرد. اگر ما نوشت های او را باور کنیم بیگانگان خارج از زمین نه تنها بارها از زمین دیدار کرده اند بلکه به طور چشمگیری در وقایع و فرآیندهای زمینی دست داشته اند. به ادعای این نویسنده موجودات فرازمینی با روش های فناوری ژنتیکی عوامل وراثتی ما را تغییر دادن تا نبوغ و استعدادمان را افزایش دهند آنها در ساخت اهرام ثلاثه مصر کمک کردندو به انسان اخترشناسی، کشاورزی و پزشکی آموختند و حتی بعضی از انتخاب شدگان را به سفرهای فضایی کوتاه بردند. شمار زیاد اسناد و مدارکی که دنیکن در کتاب های خود می آورد در نظر اول محکم و قانع کننده به نظر می رسند که در ادامه به توضیح برخی از آنها می پردازیم.
نقشه جغرافیایی ۱۱۰۰۰ ساله
در روز نهم نوامبر سال ۱۹۲۹ دکتر خلیل الدم رئیس موزه ملی ترکیه دو قطعه پاره شده از یک نقشه جغرافیایی متعلق به پیری رئیس دریانورد شهر عثمانی پیدا کرد. پیری رئیس در زمان حیات خویش سمت امیر البحری ناوگان دریای سرخ و خلیج فارس را به عهده داشت. او در سال ۱۵۱۳ در شهر گلیبولو ترسیم نقشه های جغرافیایی را آغاز کرد و در سال ۱۵۱۷ آنها را در سفری به استانبول برد و به سلطان سلیم اول فاتح مصر تقدیم کرد. پیری رئیس حتی قبل از پیداشدن این قطعات نیز به عنوان یک نقشه کش ماهر در ترکیه شهرت فراوان داشت از او ۲۱۵ نقشه دیگر نیز باقی مانده است که وی در کتابی به نام «بحریه» آنها را شرح داده و تفسیر کرده است دو قطعه نقشه پیدا شده توسط خلیل الدم را که با رنگ های بارز بر روی پوست آهو رسم شده اند را قطعاتی از نقشه کل جهان می دانند که به دست پیری رئیس ترسیم گردیده و از قرن ها پیش مفقود الاثر محسوب می شد در سال های دهه ۴۰، قرن حاضر کپس هایی از این قطعات نقشه در مقیاس وسیع تهیه شده است و در اختیار موزه ها و کتابخانه های متعدد قرار گرفت. در سال ۱۹۵۴ این اوراق به دست آرلینگتن. اچ مالری گارتوگراف مشهور آمریکایی که به ویژه در بررسی و ارزیابی از نقشه های دریایی قدیمی تبحر و مهارت خاصی داشت رسید. نقشه های پیری رئیس، مالری را به شدت تحت تاثیر قرار داد. چون بر روی آنها قاره قطب جنوب رسم شده بود که در سال ۱۵۱۳ هنوز کشف نگردیده بود. پیری رئیس در کتاب «بحریه» خود نوشته است که نقشه کامل جهان را از ترکیب ۲۰ نقشه جزئی کوچکتر رسم کرده و برای ترسیم محدوده سواحل جزایر آنتیل نیز از یک نقشه متعلق به کریستف کلمب استفاده کرده است که البته باید به این نکته توجه کرد که هیچ کسی تاکنون چنین نقشه ای که متعلق به کریستف کلمب باشد را پیدا نکرده است. در کتاب بحریه در مورد قاره آمریکا جزئیاتی ذکر شده که قطعاً برای پیری رئیس ناشناس بوده است.
البته این احتمال هم وجود دارد که پیری رئیس جزئیات نامبرده را از کریستف کلمب که تازه در سال ۱۵۱۱ از سفر اکتشافی خود بازگشته بود کسب کرده باشد از نظر تئوریک این تبادل تجربه امکان پذیر می باشد که شخص پیری رئیس از بی نظیر بودن نقشه هایش کاملاً مطمئن بوده و در این مورد متذکر شده است که در حال حاضر هیچ کس نقشه ای مانند این نقشه در اختیار ندارد آرلینگتن مالری از همکار خود والترز که در انستیتوی نقشه برداری نیروی دریای آمریکا کار می کرد در خواست کمک نمود. والترز به محض دیدن نقشه ها از دقتی که در تعیین و ترسیم فاصله های میان دنیای نو و کهن به کار رفته است شگفت زده شد چون در آغاز قرن شانزدهم هنوز قاره آمریکا در هیچ نقشه ای رسم نشده بود دقت کامل در تعیین محل جزایر قناری و جزایر آزور نیز برای والترز که در این زمینه کارشناس مسلم محسوب می شد تعجب آور بود او و مالری همچنین متوجه شدن که پیری رئیس در ترسیم نقشه ها یا از مختصات مرسوم در زمان خود استفاده نکرده و یا زمین را مانند گذشتگان صفحه ای مستوی فرض کرده بود. این امر پژوهشگران نامبرده را کنجکاو نمود و آن دو برای سر در آوردن از موضوع، شبکه نقشه خوانی ویژه ای طراحی کردند و به کمک آن نقشه های قدیمی پیری رئیس را بر روی یک کره جغرافیایی مدرن منتقل نمودند.
حیرت و شگفتی کارشناسان وصف ناپذیر بود نه تنها محیط مرئی و خطوط فاصل سواحل آمریکای شمالی و جنوبی دقیقاً در همان جا قرار داشتند که طبق شناخت امروزی ما باید قرار داشته باشند بلکه محیط مرئی و خطوط ساحلی قاره قطب جنوب نیز با شناخت امروزی ما دقیقاً منطبق بود در نقشه ای که پیری رئیس از جهان ترسیم نموده منتهی الیه خشکی آمریکای جنوبی به وسیله نوار باریکی به قاره قطب جنوب متصل است. در حالی که امروزه در فاصله بین فایرلند و یخ های قطب جنوب فقط یک دریای طوفانی وجود دارد. والترز و مالری نقشه پیری رئیس را میلیمتر به میلیمتر با نقشه های جدیدی که با مدرن ترین ابزار نقشه برداری از طریق هوا رسم گردیده بود مقایسه کرده و اطلاعات تکمیلی زیادی را که به وسیله عکسبرداری یا نور ماورائ قرمز به وسیله هواپیما بدست آمده بود را به کمک طلبیدند بالاخره معلوم شد که حدود ۱۱۰۰۰ سال پیش یعنی در اواخر دوران یخبندان چنین راه خشکی میان آمریکای جنوبی و قاره قطب جنوب حقیقتاً وجود داشته است، پیری رئیس در نقشه قطب جنوب با دقت تمام جزایر، خلیج ها و کوهها را مشخص و با استفاده از دقیق ترین اصول نقشه برداری محل و مشخصات آنها را تعیین نموده است . اما ما امروزه قادر به دین این جزئیات نیستیم. چون آنها در زیر لایه ضخیمی از یخ قرار دارند.
اریک فون دنیکن درباره نقشه های پیری رئیس می گوید: نقشه های جغرافیایی پیری رئیس یکی از مدارکی است که من برای اثبات فرضیه خود، مبنی بر سفر ماوراء زمینیان به دنیای ما در گذشته های دور مورد استفاده قرار می دهم. برای من مسلم است که ماوراء زمینینان از سفینه های فضایی خود که در مدار کره زمین پرواز می کرد به نقشه برداری از قاره ها و دریاها پرداخته بودند نقشه هایی که بدین ترتیب تهیه شد به عنوان هدیه در اختیار اجداد ما قرار گرفت و آنانکه مفهوم این نقشه ها را درک نمی کردند آنها را به عنوان اشیای مقدس نگهداری نمودند بدین ترتیب نقشه های هزاران شال دوام آوردند و سرانجام به دست امیرالبحر زرنگ و هوشیار عثمانی افتاد. بنابراین پیری رئیس به هنگام رسم نقشه جهان خود نیز خبر نداشت که چه چیزی را به تصویر می کشد. حال به نظر شما با مطالب گفته شده، نیاکان ما در هزاران سال پیش این همه توانایی علم و اگاهی از جهان را خود به تنهایی به دست آورده اند یا اینکه شما هم مثل اریکفون دنیکن فکر می کنید که در گذشته های دور موجودات فرازمینی از زمین دیدار کردند و به اجداد ما آموزش دادند.