در فرهنگ امروزه شهروندی نوعی حق است که فرد برای برخورداری از حقوق از طرف دیگر شهروندان و دولت به رسمیت شناخته می شود؛ و نوعی وظیفه است که فرد در برابر دیگران باید در حوزه مسئولیت هایی که به او محول شده بتواند به امور جامعه توجه نماید. در دولت شهر های یونان باستان هویت فرهنگ شهروندی بسیار عمیق، انحصاری، از نظر محتوای فرهنگی دارای تعهدات بسیار گسترده، نوع جامعه برده داری و ساختار آن کشاورزی بوده است؛ که برای طبقه خاصی از افراد که اصالتاً یونانی بوده اند شهروندی قائل بوده اند محسوب شده اند.
در جامعه روم باستان در فرهنگ شهروندی شان می توان وجود یک نوع اخلاق مشارکتی را یافت که در سایر دوران های سیاسی وجود نداشته است. اما در دولت های مدرن فرهنگ شهروندی بسیار سطحی، و به طور روز افزون فراگیر و به لحاظ نظری” مساوات طلبانه و عدالت محور” می باشد . محتوای شهروندی در دولت مدرن از حقوقی گسترده و وظایفی محدود برخور دارست، و در این دولت ها با توجه به رشد مردم سالاری، هریک از نژادها، قومیت ها و اقلیت های دینی و اجتماعی، گروه های اجتماعی دارای حق شهروندی می باشند. با توجه به فرهنگ هر جامعه ای شهروندی یک نوع ایده قومی است که از ارزش ها، هنجارها، قوانین،اخلاق و… حاکم بر جامعه شکل می گیرد. به نظر گیدنز در فرهنگ شهروندی باید« شهروندی را یک مثال عالی از دوگانگی ساختاری در نظر گرفت که نمی توان در آن فرد و جامعه را دقیقاً به عنوان ایده های مخلف و دشمن یکدیگر درک کرد.در عوض کارگزاری فرد و کردار های اجتماعی به طور متقابل و به هم وابسته اند. فرد از طریق اعمال حقوق و تعهدات، شرایط ضروری شهروندی را بازتولید می کند.» ( نامی،۱۳۸۴: ۱۵) بنابراین شهروندی و فرهنگ آن دارای هویتی پویاست؛ و شهروندان به عنوان کارگزاران خلاق همواره راه های جدیدی برای تکمیل فرهنگ شهروندی شان می یابند وبرای شکل دادن به نیاز ها و آرزو های در حال تغییر شهروند و جامعه به حقوق وظایف و نهاد های جدیدی نیاز خواهند داشت.
شکل گیری هویت فرهنگ شهروندی
در حوزه شکل گیری هویت فرهنگی ، این پدیده به خودی خود بر اساس تجمع افراد در کنار یکدیگر بوجود نمی آید. نهاد های اجتماعی چون “رسانه ها و مطبوعات، تأمین اجتماعی،انتخابات،انجمن های داوطلبانه مردمی در سطح ملی،منطقه ای و محلی، مدیریت شهری،آموزش و پرورش، نهاد های فرهنگی، سازمان ها ی جامعه (با توجه به کارکرد هایشان)، مراکز و موسسات دینی، احزاب سیاسی و… ” در شکل گیری ابعاد مختلف فرهنگ شهروندی با توجه به فعالیت هایشان در شهر اثر گذارند.
پایبندی به اخلاق و سلوک شهروندی، در واقع نوعی تمرین دموکراسی است که در فرهنگ شهروندی باید به آن اهمیت بسیاری داد. در واقع این تمرین مشارکتی و مردم سالارانه با اطرافیان و اعضای نهاد های مدنی و انجمن های داوطلبانه و… شکل می گیرد؛ تا افراد در نهادهای مدنی و انجمن های داوطلبانه به عضویت در نیایند و مشارکت نداشته باشند، رفتار های مردم سالارانه هویت فرهنگ شهروندی شکل نمی گیرد، حتی لازمه تحقق دموکراسی در سطح حاکمیت نظام اجتماعی از طریق مشارکت فرهنگی، سیاسی و اجتماعی شهروندان در انجمن های داوطلبانه شکل می گیرد.
شهروندی فرهنگی این است که در درجه اول حضور مستمر شهروندانی که با او متمایز هستند را در یک مجموعه شهری بپذیرد؛ و با حقوق و تکالف خود نسبت به سایر شهروندان جامعه آشنا شود؛ و برای کسب آن مبارزه کند. از قواعد اجتماعی پیروی کند،و منافع جمعی را بر منافع و علایق فردی ترجیح دهد. هنگامی که چنین شهروندی نسبت به اجتماع خود و امکانات عمومی احساس مسئولیت کند و در حفظ و استمرار آن کوشا باشند، و با دستگاه های اجرایی و بورکراسی حاکم بر جامعه همکاری و مشارکت نماید و از دولت و سازمان های رسمی جامعه توقع امور ناممکن را نخواهد، ودر یک رقابت سالم با سایر شهروندان، توسعه ملی و شهری خود را مد نظر داشته باشد، و رفاه و تأمین اجتماعی خود را منوط به عمل سایرین نداند، و با نژادها و اقلیت های مدنی همزیستی مسالمت آمیز داشته باشد، و فاصله اجتماعی خود را بدون طرد و تحقیر شان با آن ها حفظ کند و… تا یک شهروندفرهنگی محسوب گردد. در مقابل وظایفی که برای شهروندان یک جامعه مدنی از بعد فرهنگی اشاره کردیم، حکومت که نماینده قدرت مدنی جامعه است و شهروندان جامعه قدرت خود را به آن تفویض کرده اند وظایفی دارد.« در برابر مسئولیت ها و تکالیفی که به عهده شهروندان می باشد، حکومت و سازمان های رسمی نیز به اجرای رعایت حقوق تعریف شده در قانون اساسی جامعه برای شهروندان ملزم می باشند. بخش از این حقوق به واسطه هویت انسانی که برای شهروندان قائل هستند شکل می گیرد،و بخش دیگر این حقوق به واسطه پیمان اجتماعی در قالب قانون اساسی و قوانین موضوعه آن وضع شده در نظر گرفته می شود.هیچ حکومتی نمی تواند حتی با وضع قوانین، حقوق مدنی و سیاسی اقراد را نقض کنند،و حقوق اجتماعی آن ها که امروزه بخشی از حقوق شهروندی را تشکیل می دهد.به واسطه مالیات و عوارضی که شهروندان می پردازند، دولت را موظف به تأمین نیاز های شهروندان و امکانات رفاهی مناسب برای زندگی آن ها می کند. الزام دولت ها به رعایت این حقوق به نحوی است که امروزه از آنها به عنوان دولت رفاه یاد می شود.در حکومت هایی که مردم نه تنها در انتخاب حاکمان، بلکه در انتخاب نمایندگان شوراهای شهر و شهرداران نیز نقش دارند، مسئولیت حکومت و افراد انتخاب شده برای تأمین خواسته های مردم جدی تر و پررنگ تر است،زیرا حمایت و دوام مسئولیت آن ها بستگی به رضایت مردم دارد.به همین دلیل آنها بیش از آنکه خود را در برابر دستگاه سیاسی و نظام اداری کشور مسئول ببینند، در برابر مردم . افکار عمومی پاسخگو هستند.»
شهروند و حقوق شهروندی
یک شهروند یک عضو رسمی یک شهر، ایالت یا کشور است. این دیدگاه، حقوق و مسئولیتهایی را به شهروند یاد آور میشود که در قانون پیش بینی و تدوین شدهاست. از نظر حقوقی، جامعه نیازمند وجود مقرراتی است که روابط تجاری، اموال، مالکیت، شهرسازی، سیاسی و حتی مسائل خانوادگی را در نظر گرفته و سامان دهد. ازاین رو از دید شهری موضوع حقوق شهروندی، روابط مردم شهر، حقوق و تکالیف آنان در برابر یکدیگر و اصول و هدفها و وظایف و روش انجام آن است. همچنین نحوه اداره امور شهر و کیفیت نظارت بر رشد هماهنگ شهر است که میتوان بعنوان مهمترین اصولی بدانیم که منشعب از حقوق اساسی کشور است.
در واقع حقوق شهروندی آمیختهای است از وظایف و مسئولیتهای شهروندان در قبال یکدیگر ، شهر و دولت یا قوای حاکم و مملکت و همچنین حقوق و امتیازاتی که وظیفه تامین آن حقوق بر عهدهٔ مدیران شهری(شهرداری)، دولت یا به طور کلی قوای حاکم میباشد. به مجموعه این حقوق و مسئولیتها ، «حقوق شهروندی» اطلاق می شود.
شهروندی پویا
شهروندی اشاره به زندگی روزمره، فعالیتهای فردی و کسب و کار افراد اجتماع و همچنین فعالیتهای اجتماعی ایشان دارد و به طور کلی مجموعهای از رفتار و اعمال افراد است. شهروندی پویا یا شهروندی فعال در واقع از این نگرش برخاستهاست.
شهروندی از این منظر، مجموعه گستردهای از فعالیتهای فردی و اجتماعی است. فعالیتهایی که اگرچه فردی باشند اما برآیند آنها به پیشرفت وضعیت اجتماعی کمک خواهد کرد. همچنین است مشارکتهای اقتصادی، خدمات عمومی، فعالیتهای داوطلبانه و دیگر فعالیتهای اجتماعی که در بهبود وضعیت زندگی همه شهروندان موثر خواهد افتاد. در واقع این نگاه ضمن اشاره به حقوق شهروندی مدون و قانونی در نگاه کلیتر به رفتارهای اجتماعی و اخلاقی میپردازد که اجتماع از شهروندان خود انتظار دارد. دریافت این مفاهیم شهروندی نیازمند فضایی مناسب برای گفتوگو و مشارکت مردم با نقطه نظرات متفاوت و نظارت عمومی است.
آموزش شهروندی
آموزش شهروندان وظیفه ظرفیتسازی و توانمندسازی آنها را میسر میکند؛ یعنی این که شهروندان بیاموزند که فقط نباید اعتراض کنند بلکه فضا آماده است که خودشان مشکل و راه برطرف کردن آن را بیابند. در یک جمعبندی کلی باید گفته شود در همه کشورهای در حال توسعه، آموزش را کلید پیشرفت فردی و عامل اصلی توسعه اقتصادی و اجتماعی در نظر بگیرند. آن چه که مشخص است نظام آموزش در جامعه شهری در اشکال رسمی و غیر رسمی به عنوان محوریترین اصل با مشکلات زیادی مواجه است از جمله: عدم وجود جامعیت در آموزش، فقدان راهکارهای جلب مشارکت شهروندی، مشخص نکردن حقوق و تکالیف، وظایف متقابل شهروندان و شهرداری که دستاندرکاران امر آموزش را با پراکندگی و گسیختگی اهداف و مقاصد روبه رو کرده است.
هدف اصلی از آموزش شهروندی، آمادهسازی شهروندان برای ورود به زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. یک جامعه پویا به شهروندان فعال متناسب با ویژگیهای فرهنگی و ارزشی خود نیاز دارد. آموزش شهروندی عملاً به عنوان وسیلهای برای پرورش احساس تعلق به جامعه و داشتن هدفی در زندگی مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
آموزش شهروندی به طور غیر رسمی در خانه یا محل کار یا کارگاههای آموزشی و یا به طور رسمی به صورت سرفصل درسی مجزا در مدارس و حتی مدارس ابتدایی و یا به صورت رشته تحصیلی دانشگاهی در واقع به شهروندان میآموزد که چگونه یک شهروند فعال، آگاه و مسئولیت پذیر باشند. در واقع مبنای این آموزشها پرورش یک شهروند نمونه یا شهروند خوب یا ارائه یک الگوی شهروندی نیست بلکه به آنان میآموزد که چگونه تصمیمات خود را با توجه به مسئولیتهایشان در قبال اجتماع و زندگی فردی خود اتخاذ نمایند.
تربیت شهروندی، یکی از فروع شهروندی است که باتوجه به تحولات سریع اجتماعی، فنآوری و سیاسی دوران معاصر، ازجمله دلمشغولیهای برنامهریزان و سیاستگذاران تعلیم و تربیت کشورهای جهان به شمار میآید.در کشورهای توسعه یافته مفاهیم شهروندی از دوران کودکی تا نوجوانی آموزش داده میشود و دولت نیز آموزشهای لازم را در اختیار والدین و معلمان قرار میدهد. در انگلیس از سال ۲۰۰۲ میلادی ، آموزش شهروندی و آشنایی با آن به طور رسمی در برنامه درسی مدارس از سنین ۱۱ تا ۱۶ سالگی قرار گرفت. اهداف این آموزشها به طور عمومی موارد ذیل است:
آشنایی با حقوق و مسئولیتهای شهروندی
بحث و بررسی درباره سرفصلها و موضوعات مهم شهروندی
فهم و شناخت جامعه و آشنایی با فعالیتهای اجتماعی
مشارکت فعال در یک برنامه اجتماعی یا گروهی
حقوق مصرف کننده
امروزه به دلیل تنوع نیازها و تخصصی شدن مشاغل ، افراد یک خانواده برای تامین حداقل مایحتاج مصرفی خود نیازمند استفاده از کالاها و خدمات عرضه شده توسط دیگران هستند . از اینرو نیاز به کالاهای مصرفی و خدمات یک نیاز ضروری و اجتناب ناپذیر است که هرگونه اختلال در تولید و توزیع آنها می تواند جامعه و مدیریت آن را به چالش بکشاند و علاوه بر زیانهای مادی صدمات و زیانهای معنوی را نیز متوجه مصرف کننده نماید .
فرهنگ شهروندی و فرهنگ ایرانی
واژه شهروندی به عنوان مفهوم خاص دنیای مدرن است،در زبان فارسی اصلاح شهروند به “ساکنان”، ” اهل” ” مقیم” ،”تبعه”، ” رعیت” معنا خواهد داد.در واقع همانطور که در سطور قبل بیان کردیم، پسوند ” وند” در اصطلاح شهروند نشانگر نوعی مالکیت و حاکی از اهمیت ساکنان و اهالی یک شهر به عنوان صاحب و مالک شهر است.
در فرهنگ ایرانی برای نوع مالکیت ارزش خاصی می توان یافت : اول: اینکه شهروند به معنای این است که مردم مال آن شهر هستند و شهر به مدیران و مسئولین اجرایی آن شهر تعلق ندارد، که هر گونه برنامه ریزی خاص با هرگونه نگرش و بینش فرهنگی و سیاسی در جهت منافع خود بکنند.که این مسئله کاملاً در ایران در تمام نقاط شهری جامعه با توجه به نگرش های حاکم بر شهر و بدون توجه به نیاز ها و خواسته های شهروندان در جهت تقویت منافع حزبی و شخصی شکل می گیرد. در واقع فرهنگ شهروندی و هویت شهروندی در درون شهر های ایران ناشی از فضای سیاسی جامعه و بدون توجه به پارامتر های فرهنگی و اجتماعی فرهنگ ریشه دار ایرانی صورت می گیرد. دوم: اینکه مالکیت امری قراردادی نیست بلکه با اسکان شخص در شهر، مالکیت شهری یا همان شهروند بودن شخص به آن شهر تحقق می یابد. در حال حاضر با توجه تنوع قومیتی که در ایران وجود دارد هر فردی ساکن شهری می گردد. ابتدا مدیریت شهری از وی انتظار دارد که فرد وظایف خود را نسبت به نهاد های شهری به نحو احسن پاسخ دهد، اما نهاد های شهری چنین وظیفه ای برای پاسخگویی به خواسته ها و نیاز های شهروندان در خود احساس نمی کند، و به رعایت حقوق شهروندان بسیار سطحی پایبند است، و به نوعی در فرهنگ شهروندی خواستار برقراری تعامل یکسویه === از سوی شهروندان در جهت منافع و بقای خود می باشد، و جوابگویی مشکلات و نیازهای شهروندان نیست، مدیران شهری این نکته را در ذهن خود نهادینه نکرده است که وظیفه آنان “خدمات رسانی و پاسخگویی به نیاز ها و مشکلات شهروندان است.” سوم: اینکه مالکیت برای شهروندان یک جامعه شهری این حق را ایجاد می کند که شهروندان حق دارند که مطابق قراردادی که بین یکدیگر دارند؛در جهت امور شهری خویش چون دخالت و تصمیم گیری نمایند و مدیران شهری نیز مجریان تصمیمات مردم هستند، نه رؤسا و سرپرستانی که مردم موظف به اجرای اوامر آنان باشند. در حال حاضر در ساختار مدیریت شهری ایران مردم در شکل گیری و برنامه ریزی های اجتماعی و فرهنگی برای پویاترکردن شهرهایشان و حل مشکلاتشان هیچ گونه مشارکتی=== ندارند و حتی نمایندگان آنان در شوراهای شهری و اعضای شورایاری های محلات بدون نگرش کافی و به صورت مقطعی قوانین و برنامه ریزی هایی را برای برون رفت از مشکلات شهری انجام داده اند و بعد از مدتی آن قوانین و برنامه ها که پیامد ها و مشکلاتی داشته را ابطال کرده و قواعدی جدید برای شهر در نظر می گیرند و شهروندان جامعه را به عنوان موجودی آزمایشگاهی در آزمایشگاه بزرگ شهری مورد بررسی قرار
می دهند. بیشتر این اعضاء و ساختار مدیریتی در شهر ها به جای تأمل بر مسائل و مشکلات شهروندان واجرای راه حل های مفید و مستمر برای کاهش پیامد های شهری، به دنبال حزب زدگی سیاسی و جانشین کردن روابط به جای ضوابط برای آشنایان و دوستان خود ===، و در اختیار داشتن پست ها و مقام های اجرایی در مدیریت شهری می باشند.
در واقع غنای فرهنگ ایرانی در زمینه شهروندی از یک بار معنوی ویژه بر خوردارست، که اثبات آن هریک نفی دیگری را سبب نمی شود. برای نمونه واژه “اهل” در فرهنگ ایرانی حاکی از سنخیت( هویت) شهروند با محل فرهنگ زندگی اش دارد .در واقع این مفهوم به سنخیت مشترک انسان با فضاء و محیط زندگی اشاره می کند؛ و این ارتباط هم به تجلیات ارزشی انسان که در کالبد فرهنگ شهرش وجود دارد، برمی گردد، این مسئله هم مشتمل بر تأثیرات محیط بر تحولات فرهنگ شهروندی زندگی انسان، و هم اینکه بیانگر فرهنگ و روش زیستی است که عده ای بنام ( اهالی شهر) برگزیده اند؛ و بر اساس آن نه تنها کالبد محیط و شهر خود را که فراتر از آن، فضای معنوی و روحی زندگی و روابط اعضای جامعه شهری خود را با یکدیگر نیز شکل می بخشند، و قانونمند می نمایند. برای شهروندان ایرانی فرهنگ شهروندی با ابزار هایی چون “تاریخ، فرهنگ، زبان، آرمان های مشترک و روابط اعضای آن شهر،” قانونمندی خاصی را نیز بر زندگی و روابط آن شهر حاکم کرده است
واژه ” ساکن” نیز حکایت از روابط روانی شهروندان با محل زندگی خویش و نقش آنان دارد، این اصطلاح هم ریشه با کلمات “سکون و سکینه” است،که وجه معنوی و روانی آن ها در فرهنگ اسلامی ایرانی کاربرد بسیاری دارد؛ چناچه در فرهنگ لغات دهخدا بیان شده سکینه به معنای” آرامش ، آسایش و دل آرام” معنا شده است، این اصطلاح و هم ریشه های آن در فرهنگ شهروندی اشاره به بعد مادی و معنوی زندگی شهر می کند.
تمام این واژه های منتخب، حاکی از غنای فرهنگ ایرانی در زمینه زندگی جمعی، مدنی، و زیستی اعم از فضاهای کوچک ( خانه و کوی و برزن) و بزرگ ( محله و شهر) دارد. در فرهنگ شهروندی ایران این واژه ها به کالبد شهر،محیط زندگی،روح و فضای شهری و… اشاره می کند. با عنایت به جمیع موارد مذکور امروزه واژگان
” شهروند” و ” شهروندی” در ادامه این عبارات به کار می رود، که منظور ما همان مفاهیم غنی فرهنگ ایرانی است. امروزه در ایران پدیده ها شهروندی در مطالعات علمی ما متأثر از جامعه مدنی ( غرب) است و ما در تکامل فرهنگ شهروندی خود اشاره به تنظیم امور بر اساس فرهنگ غربی می کنیم و معتقدیم که رویکرد ها و ارزش های فرهنگ شهروندی، ایرانی کهنه== است و تکیه بر الگو ها و ارزش های جامعه غربی می کنیم. باید مبنای برنامه ریزی ها و استراتژی های توسعه و بسط فرهنگ شهروندی خود را با تأکید بر مبانی و معیار های الگوی “ملی، منطقه ای و محلی” تدوین کنیم و در عین هویت ملی داشتن از تجارب سایر جوامع با استفاده از معیار های فرهنگ شهروندی ملی به توانایی هدایت جامعه پرداخت و از لوازم کورکورانه الگو های غربی پرهیز نمائیم. « پس به این ترتیب شناسایی اهدافی که فرهنگ و جهان بینی ایرانی را برای فرهنگ شهروندی تعریف می نماید از اولیه ترین مراحلی است که باید به انجام برسد تا بر اساس آن بتوان به تنظیم و تقنین قوانینی پرداخت که ضرورت بقاء و دوام فرهنگ شهروندی جامعه را در پی دارد. در گام بعدی برای بقاء فرهنگ شهروندی در ایران باید وحدت هدف را برای شهروندان به وجود آورد، این وحدت هم در بعد زندگی مادی و هم معنوی فرهنگ شهروندان باید ایجاد کرد؛ تحصیل این مسئله در پرتو یک زندگی اجتماعی میسر نیست ؛ و قانونگذاری در جامعه از این طریق میسر می گردد . و خارج از این هدف شهروندان جامعه با مشکلات و پیامد های اجتماعی و فرهنگی که منجربه نابودی جامعه
می گردد، روبرو خواهند شد. پس قانون مندی برای بقاء فرهنگ شهروندی در جامعه مدنی امری ضروری و انکار ناپذیر است.» ( نقی زاده،۱۳۸۵ : ش ۱۸۴ )
شهروندی در ایران
فرهنگ شهرنشینی، از جمله فرهنگهای کهن است و زمانی که جوامع بدوی وارد مراحل نوین شدند، قوانین و هنجارهای جدیدی را شکل دادند که از این بین، مهمترین این تغییرات پذیرش نظم بود که در روابط اجتماعی افراد بروز پیدا کرد و عاملی شد، برای اینکه افراد جامعه به طور منطقی و قانونمند زندگی کنند و به دنبال آن، قانون و دولت و گسترش روابط اجتماعی شکل گرفت و به تدریج با گذشت زمان و برحسب نیاز شهرها، قوانین، مناسبات اجتماعی، حقوق اساسی و حقوق شهروندی و.. نیز به وجود آمد و افرادی که از این قوانین سرپیچی میکردند، از سوی مراجع قانونی، تعقیب و مجازات شدند.
نمونه های اخلاق شهروندی کلانشهر تبریز
با توجه به آنچه در صدر این نوشته آمد نگاهی به چگونگی فرهنگ شهر نشینی در کشور خودمان به خصوص در کلان شهر ها و به طور اخص در تبریز می اندازیم که آیا از فرهنگ شهر نشینی مد نظر کارشناسان و جامعه شناسان برخوردار هستیم یا نه ؟!
اگر منصفانه و با دیدی نقادانه به وضعیت موجود در شهرهایمان نظاره کنیم خواهیم دید که با فرهنگ صحیح و اصیل شهرنشینی فاصله زیادی داریم چرا که روزانه و در امور مختلف روزمره به ویژه امور اجتماعی، نابسامانی وناهنجاری و اعمال به دور از فرهنگ شهرنشینی را شاهد هستیم.
پرتاب کردن زباله یا ته سیگار از داخل خودروها به داخل خیابان و یا ریختن آن به نهرهای آب کنار خیابان (که مصیبتها و هزینه های گزاف بعدی را در پی دارد)، مسافران خواب آلود در کنار ایستگاه اتوبوس که نشانی از نظم و یا صف منظم در بین آنها دیده نمی شود و هر کدام در گوشه ای پراکنده و منتظر رسیدن اتوبوس هستند ،جنگ بر سر سوار شدن به اتوبوس پاره کردن روکش صندلی و نوشتن یادگاری روی آنها ، گذاشتن زباله ها در یک ظرف روباز و بدون توجه به ساعت اعلام شده از طرف شهرداری – دیرتر یا زودتر – و حتی قرار دادن آن مقابل خانه همسایه و یا درست کردن تپه ای از زباله در سر کوچه و کشاندن گربه ها به آنجا و سر و صدای فردا صبح همسایه های وظیفه شناس و بقیه داستان ،عبور و مرور بدون توجه به علایم و پل عابر پیاده از خیابان ها و بزرگراه ها ، مزاحمت برای طبقه های همسایه در آپارتمانها بدون در نظر گرفتن آداب همسایگی و قانون آپارتمان نشینی ، صدمه و خسارت زدن به اموال بیت المال و عمومی – اتوبوسها و مترو- (که نشان از عقده های فروخفته در این دسته از آدمهاست)، عبور راننده متخلف از چراغ قرمز و دهها و صدها رفتار و کردار غیر اجتماعی که هر روزه از سوی برخی از شهروندان سر می زند و ذکر آن در این مقال نمی گنجد ، مواردی هستند که به وضوح آنها را مشاهده می کنیم .
می توان گفت مواردی که ذکر شد فقط قسمت کوچکی از رفتار و کردارهای نابهنجار و غیر اجتماعی است که همه روزه در شهرمان با آن مواجه هستیم حتی اگر کسی بخواهد آداب ، رسوم و قوانین زندگی شهری و شهرنشینی را رعایت کند با ناسزا ها و متلک گویی های فراوان ( بابا قانون ،بابا منظم، آخر نظمی و …) مواجه می شود به عبارت دیگر آنهایی که مسئولیت پذیر تر هستند، بیشتر در معرض خطر و آسیب و دادن هزینه قرار می گیرند در نتیجه به سوی قانون گریزی حرکت می کنند به نحوی که فرار از قانون و ستیز با نظم و انضباط به یک ارزش و هنجار و رعایت اصول و آداب شهر نشینی به یک امر ضد ارزش و نابهنجار تبدیل شده و بی مسوولیتی اجتماعی رواج
می یابد و در توجیه این عمل همین کافی است که بگوییم چه کسی درست عمل می کند که ما عمل کنیم ،بزرگترها و …بدترند.
با این تفاصیل و شرحی که گذشت ، براستی چرا مردمی با هزاران سال تمدن و فرهنگ غنی این گونه قانون گریزی و نظم ستیزی را سر لوحه کار خود قرار داده اند؟! ناگفته پیداست که همین کار برای شهرداریها چه هزینه عظیمی ایجاد می کند.
در این مورد هم سازمانها و نهادهای مسئول و در راس آنها شهرداریها به خصوص معاونتهای اجتماعی و فرهنگی آنها می توانند نقشهای موثری ایفا نمایند، مثلاً در بسیاری از مواقع، برای اینکه از برخورد و تنش میان شهروندان کاسته شود می توان از ابزار فیزیکی برای کنترل رفتار شهروندان استفاده نمود مثلاً در ایستگاههای اتوبوس از راهروهای نرده ای در خیابانها و معابر از پلهای عابر پیاده یا محلهای مناسب برای دور زدن، تابلوهای مناسب برای چسباندن آگهی، ایجاد پارکینگ کافی، ایجاد ایستگاههای پهن تر برای تاکسی ها، افزایش تعداد سطلهای زباله در معابر، افزایش نظم در سرویسهای اتوبوسرانی و نهایتاً منطقی تر کردن مقرراتی که برای شهروندان به عنوان یک انسان مورد احترام تدوین می گردد، راههایی هستند که در جهت کمک به شهروندان در تامین انتظاراتی که از آنان داریم، می توانند موثر واقع شوند نمی توان مقررات وامکانات را بدون توجه به نیازهای مردم و فرهنگ آنان تنظیم نمود و انتظار داشت که آنان مثل آدمهای آهنی بدون احساس و منطق باید آنها را اجراکنند، و گرنه نتیجه همین است که می بینیم، از طرف دیگر لازم است نگرش به شهروندان در ذهن مسئولین تغییر نماید.
اگر معتقدیم مردم ما وارث یک تمدن بسیا ر درخشان و قابل احترام هستند و ذاتاً انسانهایی منطقی، تابع قانون و… هستند باید باین سوال پاسخ دهیم که (چرا اینگونه عمل می کنند و این مشکل معیوب از کدام طرف باید اصلاح شود)؟ آیا فقط با تنظیم مقررات و قانون می توان موفق شد؟ یا لازم است قانونگذاران، ولی نعمتان خود را بهتر بشناسند؟
تا قبل از این در ایران ، شهروندی تنها از منظر شهر و شهرنشینی مطرح می گردید و شهروندی رابطه متقابل یک شهرنشین با شهر و مدیران شهری و شهرداری دیده می شد و حقوق شهروندی را در گرو تصویب نقشه جامع شهر می دیدند.
اما استفاده از واژه شهروند و شهروندی یا حقوق شهروندی در سالهای اخیر در میان حقوقدانان و مجامع قانونی و حقوقی دید جامعتری یافت. در سال ۸۳ قانونی با عنوان « احترام به آزادیهای مشروع و حفظ حقوق شهروندی » به تصویب مجلس رسید و به نام « بخشنامه حقوق شهروندی » در قوه قضائیه،دستورکار واحدها گردید. رئوس مهم این قانون درباره نحوه بازداشت و بازجویی و منع شکنجه و رفتار با متهمان توسط ضابطین و مجریان قضایی بود.
هرچند که تمدن مدرن توانسته است امروزه تمام دنیای را از نظر رفاه مادی تحت تأثیر قرار دهد، اما ضرورت ایجاد یک دیدگاه اخلاقی و فرهنگی همه جانبه که دارای بینش قدرتمند توسعه ای و رفاه مند است برای شهر لازم است.
راهکارهای پیشنهادی در راستای ارتقاء فرهنگ شهرنشینی
- برای اینکه فرهنگ شهروندی در اذهان شهروندان نهادینه گردد، باید همراه با کاربرد منابع دینی و اخلاقی که پایه های قدرتمند فرهنگی را در بین شهروندان دارد، آن را استوار ساخت.
- باید آموزه های فرهنگی و دینی را برای شهروندان در سطح جامعه با نیاز های متفاوت زیستی هر گروه به صورت رویکرد های بلند مدت و کوتاه مدت برنامه ریزی کرد.
- این ضرورت باز آموزی تعالیم اخلاقی و فرهنگی شهروندی در حوزه انسان شناسی و جامعه شناسی شهری از طریق برنامه ریزی های علمی و فرهنگی در طی سال به طور مستمر باید ایجاد شود.
- تلاش در جهت هدایت پژوهش های خردنگر در سطح محلی( محله) برای شناخت سازوکارهای اجتماعی و فرهنگی و شناخت بیماری ها و آسیب های شهری و تلاش برای یافتن راه حل های نزدیک و درونی برای از میان بردن این پیامد ها و مشکلات در سطح شهر امری ضروری است.
- مقابله با پیامد های منفی جماعت گرایی های جدید محله ای و منطقه ای در شهر به این معنا که تمام تلاش برنامه ریزان مدیریت شهری در جهت اولویت بخشیدن به منافع خاص یک گروه اجتماعی از شهروندان نسبت به سایر شهروندان نباشد، این مسئله از سه طریق روش فرهنگی قابل بررسی است: الف)نیاز سنجی هویتی محلات ب) فراهم آوردن بستر های مناسب برای تداخل یافتن و ادغام جماعت های شهروندی و تلاش در جهت همگرایی این جماعت ها، جلوگیری از جماعت های شهری منفی که تضاد با منافع جمعی شهروندان را دارند و انسجام ضروری جماعت های شهروندی حول منافع جمعی شهر و به حداقل رساندن تنش ها و مقابله قدرتمندانه و فرایند استمرار مقاومت در برابر جماعت های منفی شهر.
- تقویت ابعاد مختلف فرایند فرهنگی شدن شهروندی نه تنها بر پایه امر سیاسی و حقوقی بلکه سایر امور زندگی شهروندان در این بعد باید به موازات هم تکمل بخشید.
- با توجه به فرایندگذار از سنت به مدرنیته باید بر اساس مؤلفه های درونی فرهنگ شهروندی پایه های آن را تقویت کرد.
- با توجه به اینکه جامعه ایران از تنوع قومی و فرهنگی برخوردارست، رویکرد های ارزشی، بومی و محلی فرهنگ شهروندی را باید تقویت کرد.
- با توجه به تحولات تکنولوژی، اجتماعی،سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، فرهنگ شهروندی را پدیده ای پویا و دگرگون مورد بازبینی و باز تولید فرهنگی قرار داد.
- ارائه یک تعریف از شهروندی همراه با فراسوی فرهنگی فراتر از رابطه حقوقی حرکت کرد.
- درشهرها باید بنیان های فرهنگ شهروندی که اشاره شده مورد حمایت از سوی مدیریت شهری قرار گیرد.
- باید حقوق فرهنگی شهروندان که همان تأمین حق و نیاز های فرهنگی شهروندان است در شهر ها مورد برنامه ریزی و توجه قرار گیرد.
- باید عرصه فرهنگی شدن شهروندی را امری ضروری، اجباری و اجتناب ناپذیر در شهر ها دانست که مورد اهتمام و توجه کامل مدیران شهری قرار گیرد.
- باید شهروندی را فعال و پویا داشت، که این امر از مؤلفه ها و معنای شهروندی برخواسته و برپایه آرمان ها ایدئولوژیک اسلامی و ایرانی باید تأکید کرد.
- باید در شهر ها به ” نیاز های فرهنگی ” شهروندان توجه کرد. این نیازها همان “خلاقیت، خودشکوفایی، نیاز های فراغت و لذت و…” می باشد.
- بهره مندی از نظریات رسانه ای مبتنی بر بسط و گسترش اطلاعات، دموکراتیزه شدن رسانه ها، دانش محور شدن جوامع شهری، افزایش و انباشت و سرعت مبادله اطلاعات و امکان تمرکز زدایی از تولید، توزیع و مصرف آن ها در افزایش فرهنگ شهروندی به صور عدم تمرکز گرایی در قالب فرهنگ شهروندی منطقه ای و محلی سپس ملی.
- نیاز به ایجاد رابطه مفهوم شهروندی فرهنگی با شهروندی جهانی در جهت همگرایی و انسجام اجتماعی و انسانی.
- نیاز به بسط مردم سالاری فرهنگی برای گسترش فرهنگ شهروندی و پرهیز از مشکلات شهروندی چون
( فردی شدن شهروندی- بین الاذهانی شدن چارچوب ارتباطات فراملی،ملی، و محلی شدن شهروندان- باز تولید و تغییر شهروندی در بستر های مناسبات خرد سیاسی نه در چارچوب سیاسی کلان- رادیکال شدن شهروندی در بستر منطقه ای و جهانی شدن و…).
شاخص های شهروند نمونه
مقوله ها و شاخص های کلان و خرد شهروند نمونه عبارتند از:
- قانون مداری
- اخلاق مداری
- دانش مداری
- هویت مداری
- مشارکت محوری
- شاخص های شهروند قانون مدار
– رعایت حقوق شهروندان
– رعایت حقوق و قوانین همسایگی
– رعایت حقوق و قوانین محلّه ای
– رعایت حقوق و قوانین شهری
– رعایت حقوق و قوانین کشوری
- شاخص های شهروند اخلاق مدار
شاخص های شهروند اخلاق مدار به دو بخش ارزش محوری (اخلاق نظری) و هنجار گرایی (اخلاق عملی) تقسیم می شود:
ارزش محور(اخلاق نظری)
– ایمان
– تقوا
– فضیلت
– باورمند به تحکیم و تقویت نهاد خانواده
– هنجار گرا ( اخلاق عملی)
– رعایت عرف و آداب فردی
– پاکیزگی
– انضباط
– آراستگی
– رعایت عرف و آداب اجتماعی
– رعایت قواعد عملی جمعی
– برخوردار از سرمایه ی اجتماعی فردی
– انصاف
– وجدان کاری و حرفه ای(جدیت و تلاش)
– صداقت و درستی
– قابل اعتماد و پایبند به قول و قرار
– امانت دار
– دلسوز و فداکار
– سلامت نفس
– حسن تفاهم
– حسن شهرت
– خیر و مدد رسان
– خوش برخورد و متواضع
- شاخص های شهروند دانش مدار در عرصه ی عمومی
– برخوردار از سرمایه ی فرهنگی عمومی(آگاه و علاقه مند به دانش و فرهنگ عمومی)
– آشنا و آگاه به حقوق و قوانین شهروندی و اجتماعی
– آگاه و علاقه مند به موضوعات و مسائل شهری
– آگاه و علاقه مند به موضوعات و مسایل ملی و جهانی
- شاخص های شهروند هویت مدار
– دینی
– ملّی
– انقلابی
- مشارکت محوری شهروندان از سه جنبه قابل تامل است:
– شوراها و شورا یاری ها
– مشارکت فعال در انتخابات شورای شهر
– تعامل و پیوند فعال با شورای شهر
– تعامل و پیوند با اجتماعی محلّی
مشارکت در فعالیت و اقدامات داوطلبانه
– عمرانی
– بهداشت محیط و بهداشت عمومی
– ترافیک و حمل و نقل شهری
– محیط زیست، فضای سبز و حفظ میراث طبیعی
– الگوی مصرف پایدار و بهینه
– زیباسازی سیما و منظر شهری
– امور خیریه نیکوکاری و توانمند سازی اقشاغر آسیب پذیر و خدمات اجتماعی
– کاهش جرایم و رفتارهای پر خطر
– امداد رسانی در حوادث غیر مترقبه
– ایمن سازی سازه های شهری
– مراسم و مناسبت ها(دینی و ملّی)
– فرهنگی، هنری و امور کتابخانه ها
– امور مساجد
– ورزشی و تفریحی
– حفظ آثار تاریخی و میراث فرهنگی شهری
مشارکت فعّال در نهادهای اجتماعی
– سازمان های مردم نهاد و تشکل های اجتماعی محور
– شرکت های تعاونی
– موسسات عام المنفعه
– صندوق های قرض الحسنه
– اتحادیه ها و اصناف
– مساجد و امور مذهبی
– انجمن اولیا و مربیان
– توانایی سازمان دهی مشارکت شهروندان محله
ارایه طرح و ایده
– درباره حل یا کاهش مسایل و مشکلات محلی
– درباره حل یا کاهش مسایل و مشکلات منطقه شهری
– درباره حل یا کاهش مسایل و مشکلات کلان شهری
عرصه های آموزش شهروندی
آموزشهای فرهنگ شهروندی در سه عرصه ذیل عرضه می شود:
الف: ارتباط شهروندان با محیط شهری
ب: ارتباط شهروندان با دیگر شهروندان
ج: ارتباط شهروندان با مدیریت شهری
اصول آموزشهای شهروندی
اصول ذیل در عرصه های سه گانه آموزش شهروندی باید مورد دقّت قرار گیرند:
– تامین آگاهی ها و مهارتهای شهروندان
– زمینه سازی پرورش عقلانیت
– زمینه سازی برای قرار گرفتن محیط شهری به عنوان مظهری از نعمت های الهی و عامل ایجاد کننده ی آرامش و شور درونی
– زمینه سازی استفاده عادلانه از محیط شهری در جهت رفع نیازها
– زمینه سازی شکل گیری هویت شهروندان با توجه به مولفه های تاریخی، طبیعی و فرهنگی محیط شهری
– زمینه سازی در جهت سیر و سفر شهروندان( درون شهری و برون شهری)
– زمینه سازی میل به خیر و خوبی و ترک شرور و بدی ها
– تامین نیازهای زیستی، اجتماعی و عاطفی
– حفظ کرامت شهروندان
– شفاف سازی حقوق متقابل و زمینه سازی رعایت آنها
– زمینه سازی برای گسترش حسن اتخلاق اجتماعی
– زمینه سازی برای مشارکت اجتماعی
رویکردهای آموزش شهروندی
رویکردهای ذیل در نحوه ارائه آموزشهای شهروندی مورد تاکید است:
الف: مبتنی بودن آموزشها بر اسناد دینی و انطباق آنها با مبانی دینی هستی شناختی، انسان شناختی، ارزش شناختی و معرفت شناختی
ب: ارتقاء هویت شهری شهروندان
ج: ارتقاء مشارکت اجتماعی شهروندان
د: اولویت دادن خانواده شهرداری در برنامه ریزی های آموزشی
ه: تاکید بر گروه سنی کودک و نوجوان در برنامه ریزی های آموزشی
راهبردهای آموزش شهروندی
الف:اجرای آموزشهای فرهنگ شهروندی به دو شیوه «آموزش نظام مند» و «آموزش فراگیر»
ب: لحاظ کردن اقتضائات جنسی، سنی، مذهبی، دینی، محلّی و منطقه ای در فرآیند آموزش
ج: توجه به حوزه های محیطی ارتباط – شامل محل سکونت، محل کار و محل های ارتباطی و خدماتی- جهت ارائه بسته بندی های آموزشی
د: مشارکت با نهادهای دولتی و غیر دولتی در امر آموزش شهروندان
ه: تاکید بر ارئه محصولات و تولیدات ماندگار
و: تشکیل کمیته های آموزش شهروندی درون شهری در حد مدیران شهری به منظورهم افزایی و تعامل بین بخشی
نتیجه گیری
از مباحث مطرح شده نتیجه گرفته می شود که تبیین و تعیین مبانی فرهنگ شهرنشینی برای همه مردم به ویژه قشر جوان و نوجوان، برقراری زمینه مناسب برای رشد و اعتلای این فرهنگ و ارتقا و اصلاح فرهنگ همگانی با تکیه بر مساجد و محلههای شهر، گامی مؤثر در دستیابی به شهر فرهنگی است، مهارت آموزی، کسب دانش، فرهنگ شهرنشینی، ارتقای سطح جمعی و گروهی از ضرورتها و مسائل اسلامی برای حیات شهروندان و همچنین مدیران شهری است. شهروندان تکیهگاه اصلی جامعه ما هستند و منابع پایان ناپذیر جوهر حیات شهری و عنصر اصلی شهر را تشکیل میدهند، بنابراین حیات شهری تنها زمانی حفظ و حراست میشود که روح آن یعنی شهروندانش آگاه و آموزش دیده باشند.