[ad_1]
ازسویدیگر، امروزه یکی از موضوعات اساسی در حوزه آسیبهای اجتماعی شیوه فرزندپروری والدین است. اصطلاح فرزندپروری از کلمه لاتین pario به معنی «زندگیبخش» گرفته شده است. منظور از شیوههای فرزندپروری، روشهایی است که والدین برای تربیت فرزندان خود بهکار میگیرند. این سبکها تحت تأثیر متغیرهای زیادی قرار دارند ازجمله: تیپ شخصیتی والدین، محیط زندگی، سبک زندگی، سلامت روانی، فرهنگ، نژاد، وضعیت اقتصادی، هوش هیجانی والدین، نگرش آنها نسبت به فرزندان، معیارها و قوانین وضعشده آنان و… .
روشهای تربیتی در خانواده با دو معیار عمده، محبت و کنترل والدین طبقهبندی میشوند.
کنترل آن دسته از رفتارها و بازخوردهای والدین است که در راستای جامعهپذیری، انتقال ارزشهای خانوادگی، مذهبی، اجتماعی، اعمال رهنمود، ثبات، قانونپذیری و بهکارگیری روشهای تغییر رفتار نمودار میگردد. رفتار محبتآمیز شامل صمیمیت، علاقه، مهربانی، احساس تعلقخاطر و امنیتی است که فرزند در فرایند ارتباط با والدین دریافت میکند.
سبکهای فرزندپروری براساس میزان دو فاکتور «کنترل و محبت» در تعامل والد- فرزند تعیین میگردد.
۱- سبک سهلگیرانه
این شیوه در خانوادههای نسبتا آشفته، نامنظم، اهمالکار، کم کنترل، متعارض همراه با مهرورزی و محبت متوسط دیده میشود.
والدین سهلانگار ظاهرا حساس به نظر میآیند اما توقع چندانی از فرزند خود ندارند. فقدان خواستههای معقول و خودداری از ارائه دلیل در گفتوگو با فرزند، از ویژگیهای این شیوه به شمار میرود. این والدین بهندرت به فرزندان خود اطلاعات صحیح یا توضیحات دقیق ارائه میدهند، بیتفاوت و بینظمند، از روشهای مبتنیبر احساس گناه و انحراف استفاده میکنند، در مواجهه با بهانهجویی و شکایت فرزند تسلیم میشوند. مادران سهلانگار بهعنوان تنبیه، فرزند را از محبت خود محروم میسازند و به تمسخر او میپردازند. فرزند والد سهلانگار از خطمشی و قواعد خانواده اطلاعی ندارد. توقع چندانی برای انجام کارهای منزل و رفتار صحیح از وی نمیرود و کسی مسئولیت شکلدهی یا تغییر رفتار کنونی یا آتی او را به عهده ندارد.
فرزندان این والدین از اتکا به خود، خودداری میکنند و از استقلال رأی اندکی برخوردارند. آنها به صورت افرادی نسبتا ناپخته توصیف شدهاند که هنگام مواجهه با ناملایمات، از مکانیسم دفاعی واپسروی (رویگردانی) استفاده کرده، نسنجیده عمل میکنند و به فعالیت بیهدف میپردازند. آنها تکانشی، پرخاشگر و فاقد اعتمادبهنفس بوده و رفتارهای بزهکارانه از خود نشان میدهند.
۲- سبک مقتدرانه
والدینی که از این شیوه استفاده میکنند، واقعیتها را به فرزندان خود منتقل ساخته و تمایل بیشتری برای بحث و پذیرش دلایل فرزند نشان میدهند. آنها سخنوران خوبی هستند، برای مطیعسازی از استدلال، منطق، توافق و گفتوگو استفاده میکنند، از مخالفت و چالش نمیترسند و شخصیت سخترو دارند.
والدین مقتدر به تلاشهای فرزندان در جهت جلب حمایت و توجه پاسخ میدهند و از تقویتکنندههای مثبت بیشتری استفاده میکنند.
این والدین در بعد محبت نیز عملکرد خوبی دارند و در ابراز محبت، علاقه و مهربانی دریغ نمیورزند. آنها حقوق ویژه خود را بهعنوان یک بزرگسال میشناسند و به علایق، ویژگیها و خصوصیات سنی فرزند خود نیز آگاه هستند.
فرزندان این والدین، فعال، با اعتمادبهنفس، استدلال اخلاقی مافوق قراردادی، هوش هیجانی بالا، استقلال رأی، واقعگرا، باکفایت و خشنود، توصیف شدهاند. آنها بهدلیل دریافت عشق و محبت از والدین و ایجاد فرصتهای تصمیمگیری و انتخاب از نوعی احساس امنیت عاطفی برخوردارند.
۳- سبک استبدادی (تربیت تحقیری)
رفتارهایی نظیر نمایش قدرت، دستوردهی، انعطافناپذیری، تنبیه مکرر و محدودیت زیاد والدین مهمترین عواملی هستند که این شیوه را از دو شیوه دیگر متمایز میسازند. این والدین بسیار پرتوقع بوده و پذیرای نیازها و امیال فرزندان نیستند.
پیامهای کلامی والدین یکجانبه و فاقد محتوای عاطفی است. والدین مستبد غالبا هنگام اعمال دستورات، دلیلی ارائه نمیدهند. این والدین نسبت به سایر والدین کمالگرا و مطلقگرا هستند.
آنها کمترین مهرورزی و محبت را از خود نشان میدهند، بهندرت در رابطهای که منجر به خشنودی و رضایت فرزند شود، شرکت میکنند، عموما نسبت به تلاشهای فرزندان برای حمایت و توجه بیتفاوتند و غالبا از تقویتکنندههای منفی برای تغییر رفتار فرزندان استفاده میکنند.
ابراز محبت در این الگو در پایینترین سطح قرار دارد. این والدین، تأیید، همدلی و همدردی اندکی را نسبت به فرزندان خود ابراز میکنند و شواهد اندکی مبنیبر روابط قوی میان مادر – فرزند وجود دارد. در حقیقت براساس گزارشهای موجود، این والدین برای کنترل کودکان خود از روشهای تهدید، طرد، تحقیر و ایجاد ناامنی استفاده میکنند. هیچگونه تفاهمی بین والدین مستبد و فرزندان وجود ندارد.
این والدین اطاعت فرزند را یک اصل مسلم تلقی کرده و در مواقعی که اعمال و رفتار فرزند در تعارض با معیارهای آنها قرار میگیرد، از تنبیه، اعمال زور و خشونت کلامی و رفتاری برای مهار خواستههای وی استفاده میکنند. بر اساس تحقیقات، فرزندان والدین مستبد نسبت به فرزندان والدین مقتدر در برقراری رابطه با همسالان و داشتن موقعیت فعال و نیز استقلال رأی در سطح پایینی قرار میگیرند. این افراد خشمگین، منزوی، غمگین و آسیبپذیر نسبت به فشار روانی، محتاط و با EQ پایین توصیف میشوند.
تحقیقات انجامشده دلالت بر ارتباط معناداری بین اختلال شب ادراری، دردهای روانتنی، تضییق سیستم ایمنی بدن و آمادگی ابتلای به بیماریهای قلبی و گوارشی با سبک استبدادی گزارش مینماید. سبکهایی که والدین در تربیت فرزندان خود بهکار میگیرند، نقش اساسی در تأمین سلامت روانی فرزندان آنها دارد.
در سایه ارتباط سالم است که میتوان نیازهای فرزندان را شناخت و نسبت به تأمین و ارضای آنها همت گماشت. هر یک از این شیوهها آثاری بر رفتار فرزندان دارند که در این میان آثار مخرب و منفی شیوههای سهلگیرانه و مستبدانه بیشتر است. بر طبق تحقیقات انجامگرفته، بهترین سبک فرزندپروری، شیوه مقتدرانه است که والدین در عین گرم و صمیمی بودن با فرزند خود، کنترلکننده و مقتدر هستند. آنها به فرزندان کمک میکند تا با کفایت، واقعگرا، دارای اعتمادبهنفس، فعال، خود نظمبخش و مسئول بوده و با هنجارهای اجتماعی بهتر سازگار شوند.
روشهایی تربیتی والدین با سطح سلامت روانی فرزندان ارتباط مستقیم و بدیهی دارد. در راستای سبک مناسب تربیتی میتوان نیازهای فرزندان را شناخت و نسبت به تأمین و ارضای آنها همت گماشت.
تکنیکهای مؤثر در فرزندپروری:
۱- آموزش مهارتهای زندگی
۲- بهبود مهارتهای اجتماعی
۳- برقراری ارتباط کلامی و غیرکلامی مؤثر
۴- استفاده از تقویتکنندههای مثبت
۵- تقسیم و تشریح وظایف
۶- خودداری از تذکرات مکرر و نصیحتهای طولانی
۷- عدم تحمیل عقاید خود به آنان
۸- گوش دادن فعال در بحث و گفتوگو
۹- ایجاد علایق مشترک
۱۰- خودداری از نظارت بازپرسگونه
۱۱- استفاده از روش تغافل
۱۲- بهکارگیری رفتار مؤدبانه همراه با صراحت و قاطعیت
۱۳- استفاده از کلمات مثبت در انتقاد
۱۴- نظرخواهی در موارد ممکن
[ad_2]